آبی بر آتش قلدری مجازی

آبی بر آتش قلدری مجازی

در گفتگو با فراواز فروردین فائقه اشکوری

کنش سلامت - این مطلب به درد کنشگرانی می‌خورد که خود را هدف حمله مجازی و شاید حتی غیرمجازی می‌بینند؛ چرا که تهدید‌های مجازی ممکن است واقعا عملی شوند. کنشگر، ابرانسانی رستگار و دور از آسیب یا «شهید زنده» نیست؛ شاید هر انسانی یک کنشگر درون دارد که معمولا یاد گرفته که هر بار ملاحظه‌ کند، و شاهد ساکت یا قربانی مریض باقی بماند تا اوضاعی ناعادلانه «بدتر نشود».


پس کسی که ما با هویت کنشگر مدنی می‌شناسیم با دیگران دست کم یک تفاوت دارد؛ زمانی که دیگران با سکوت از خلال قواعد ناعادلانه موجود می‌گذرند، یک کنشگر سکوت را به هم می‌ریزد و چون‌وچرا می‌کند و درست از آن لحظه شاید چنان هدف تهدید قرار بگیرد که تا مدتی دراز زندگی‌اش به حال گذشته برنگردد.


هرچند در مقایسه با تاوان حرف زدن و کنش،  کمتر کسی به تاوان سکوت و آسیب زبان در کام گرفتن و قربانی ماندن پرداخته اما واکنش سهمگین جمع نقابداران مجازی به چون‌وچراکننده‌ای که ناگهان پرده برانداخته چنان دور از انتظار است که ناگزیر زندگی‌اش از روال خارج می‌شود:


شما اگر به خاطر علنی کردن آزارهای جنسی یک شخصیت معروف و محبوب ناگهان در کنار فحش و توهین و دعوت به خفقان‌ گرفتن در پیغام‌گیر حساب کاربری خود همچنین هدف موجی از تصاویر آلت‌های جنسی و سرهای بریده به همراه تهدید به کشتار اعضای خانواده با ذکر نشانی خانه‌تان قرار می‌گرفتید چه می‌کردید؟ اگر خیل منتقدان‌تان موجب بسته شدن صفحه حرفه‌ای، یا حساب مجازی‌ کاری‌تان می‌شدند که چند سال با خون دل و تهیه و انتشار محتوا مخاطب جذب کرده و به گونه‌ای به خانه دوم یا دفتر مجازی فعالیت‌های حرفه‌ای شما بدل شده بود چه حسی می‌داشتید؟


فراواز فروردین خواننده‌ و کنشگر، از این تهدیدها پرده برداشت؛ چرا که خود هدف این گونه زورگویی و حذف بوده است.


فراواز فروردین با دو صدا: شور خوانندگی و عزم کنشگری


فراواز فروردین دو صدا دارد: صدای خوانندگی و صدای کنشگری. او در فضای ایران خوانندگی کرده، بسیاری از مخاطبان کارهای او را دنبال می‌کنند و به باور برخی اهالی موسیقی، دستاوردهای جدی او را نمی‌توان نادیده گرفت؛ به ویژه در فضای ممنوعیت آواز زنان که تمرین حرفه‌ای را دشوارتر نیز کرده است. او به حق آواز و حق زندگی زنان سخت پایبند است، صدای کنشگری رسایی هم دارد و اهداف کنشگری‌اش به چند هشتگ محدود نمی‌شود؛ دو چهره خواننده-کنشگر را در وجود خود مجزا نمی‌پندارد. همین بود که کسانی را برآشفت؛ به گفته خودش لابد چون در ایران چندان سابقه نداشته خوانندگان کنشگر هم باشند. می‌گوید: «وقتی تاریخ جنبش‌های جهان را مرور می‌کنیم هنرمندانی می‌بینیم که دست به فعالیت سیاسی یا کنشگری مدنی زده‌اند و کنشگری هنرمندان در بسیاری از کشورهای دنیا قضیه تازه‌ای نیست.» به باور او هنرمندان باید بتوانند با تکیه بر نام شناخته‌شده خود فعالیت مدنی موثر داشته باشند و صدای قربانیان شدن یکی از این فعالیت‌هاست و هر جای جهان بود به خاطر کنش خود در خطایی که می‌بیند و سکوت نمی‌کند «احتمالا مورد تقدیر قرار می‌گرفت».


آزار چگونه ناگهان شدت گرفت


متاسفانه بسیاری از افراد از محیط بسیار پر استرسی که کنشگران در آن کار می‌کنند هیچ‌گونه اطلاعی ندارند و بنابراین غالباً کسی با آن‌ها همدلی نمی‌کند. سطح حمایت از کنشگران غالباً بسیار پایین است و حتی خانواده و دوستان‌شان هم از کاری که آن‌ها انجام می‌دهند انتقاد می‌کنند و یا آن را اتلاف وقت می‌دانند.


فراواز فروردین را بسیاری با موزیک‌ویدیوهای جذاب و صدای حجیم و خوانندگی سبک جاز می‌شناسند. او از زمانی که در ایران به خاطر انتشار موزیک‌ویدیو دستگیر و به همراه دیگر همکاران به زندان محکوم شد از ایران رفت و در آلمان فعالیت خود در کارزار حق آواز زنان را جدی‌تر دنبال کرد. سپس در جنبش می‌تو ایرانی، درباره آزار جنسی زنان و دختران هنرجو در محیط‌های هنری سخن گفت، با قربانیان آزار جنسی مصاحبه کرد و نام بردن از اشخاص شناخته‌شده‌ و محبوب، زندگی‌اش را به جهنم تبدیل کرد و نهایتا او را به افسردگی شدید کشاند.  


او ناگهان با دریافت صدها پیام تهدید فهمید که یاوری ندارد؛ کسانی به او برچسب می‌زدند که هرزه توجه است و شمار زیادی با فرستادن عکس آلت تناسلی وانمود می‌کردند که «این تنها چیزی بوده که می‌خواسته». او عکس سرهای بریده دریافت می‌کرد، می‌گفتند مادرش را در ایران سلاخی می‌کنند و آدرس منزل را هم می‌دادند.


بسیاری به او هشدار دادند که خواننده‌ باید فقط ترانه‌اش را بخواند؛ اما می‌گوید دردناک‌تر از پیغام‌های ناشناس بازدارنده، واکنش برخی همکارانش بود که به جای تقدیر از فعالیت داوطلبانه‌اش ناگهان به او پشت کردند. فراواز می‌گوید که از دنیای رسانه‌ها حذف شد، «دیگر به گفتگو یا مصاحبه دعوتش نمی‌شد و هیچ کس نمی‌خواست با او همکاری حرفه‌ای کند»؛ چرا که به باور او «با کسانی در افتاده بود که از قدرت زیادی در رسانه‌ها برخوردار بودند.»


مساله اضطراب‌آور دیگر، چندین بار بسته شدن حساب شبکه‌های اجتماعی پس از «ریپورت» دسته‌جمعی حساب‌ کاربری‌اش بود، می‌گوید: «حساب کاربری یک کنشگر یا هنرمند دفتر کار او و یا خانه دوم اوست.» او هر بار باید خودش به تنهایی وارد فرایند چندین هفته نامه‌نگاری یا ترجمه اسکرین‌شات‌ آزارها برای گزارش به پلیس آلمان یا گروه‌های مدافع آزادی بیان برای پس گرفتن حسابش می‌شد؛ «این‌جا در آلمان سازمان‌هایی هستند که به فعالان یا هنرمندان کمک حرفه‌ای می‌کنند تا از موجودیت خود و فضای مجازی‌اش مراقبت کند؛ به گونه‌ای که یک هنرمند کنشگر می‌داند با بسته شدن حسابش کسانی هستند که او را یاری می‌کنند. پس هنرمند یا کنشگر از گونه‌ای مصونیت حرفه‌ای برخوردار می‌شود که به کار خود ادامه بدهد ولی یک ایرانی سرگردان باید همه چیز را هر بار از اول توضیح بدهد؛ چرا هیچ کس شناختی از فضای ایران ندارد.»


جدا از آن، می‌گوید «هیچ سازمان منسجمی وجود ندارد وگرنه این همه ایرانی دیپورت نمی‌شدند. هجوم، حرکت آدم را کند می‌کند» و «حقیقت دارد که آدم محتاط‌تر می‌شود که کل حسابش بر باد نرود چون حتی بیشتر در کارش وقفه می‌افتد؛ درست مثل دست‌اندازی که چند بار عبور از آن تو را وادار می‌کند که سرعت خودت را کند کنی تا موتور حرکت آسیب نبیند یا حسابت بسته نشود.»


مراقبت از داشته‌ها نوعی خودمراقبتی‌ست


هر بار که از «دریافت پشتیبانی حرفه‌ای» سخن می‌رود، شاید شما درباره پشتیبانی روانشناسی صحبت کنید ولی فراواز ضمن قائل بودن به مراقبت‌های روانشناسی، شیوه‌های آرامش درون یا غیره پیش از هر چیز به پشتیبانی فنی مجازی می‌پردازد. به باور او ضروری‌ترین نیاز هر فرد این نیست که با مصیبت بسازد و خود را آرام کند بلکه دانستن این که از کجا می‌تواند مثلا حساب رفته‌‌اش را پس بگیرد در آرامش خاطر یک کنشگر تاثیر بیشتری خواهد داشت. از دید او پیدا کردن حمایت برای ادامه فعالیت، یک شیوه خود مراقبتی‌ست. به باور او، بدون وجود داشتن مکانیسمی که به یک هنرمند کنشگر پشت‌گرمی بدهد، دریافت مشاوره درمانی هم تاثیر چندانی نخواهد داشت، چرا که سایه اضطراب از دست رفتن همه چیز همیشه با آدم هست.


فراواز می‌گوید که در نهایت شیوه‌های موثر برای ادامه کارش را به دشواری آموخته است. با جستجو و مطالعه فهمید که شاید بهتر باشد فعالیت هنری و کنشگری را در دو حساب کاربری جدا ادامه بدهد. او فهمید که وجود یک ادمین که فحاشی و توهین‌ها را از نظرات پاک کند و بتواند با مدیریت پیغام‌های شخصی از بار روانی برخورد با پیغام‌های خشن بکاهد کمک بزرگی در سلامت روان یک کنشگر بازی می‌کند.


جدا از این، کنشگر می‌تواند برای مدتی کوتاه یا طولانی چیزی نگوید؛ اصلا کنشگری را کنار بگذارد و این حق اوست. حتی اگر باز آزارگران مجازی برای سکوت از او بازخواست می‌کنند و به بدترین شیوه این کار را بکنند.  «شما برای آزار دیدن نیازی نیست دست به کنش جدی بزنید؛ هر زنی به محض اشتراک تصویر خود ممکن است با آزارهای باورنکردنی روبرو شود،» فراواز اضافه می‌کند: «هر چه باشد ما زنان ایرانی کنشگری را از خانه‌ و شهر خود آغاز کرده‌ایم، برای حق‌های کوچک در خانه جنگیده‌ایم.» به یاد دارد که وقتی در خیابان‌های تهران راه می‌رفت آواز زیر لب خود را کمی بلندتر می‌خواند تا رهگذران بشنوند و این بخشی از مبارزه فردی او برای به چالش کشیدن ممنوعیت صدای زنان بود.


ای کاش کنشگران از خود مراقبت می‌کردند


سخن از خود مراقبتی که می‌شود، ما معمولا آدم‌هایی منفرد و ایزوله را در نظر می‌گیریم که هر کدام به تنهایی در صدد کمک به خود بر می‌آیند ولی دسترس به این کمک‌ها چندان هم ساده نیست. کنشگری که حسابش هک شده ممکن است ناگهان ارتباطش با دوستانش هم قطع شود، چه برسد به این که بخواهد افراد حرفه‌ای را پیدا کند که حاضر باشند به او مشاوره فنی بدهند. بارها شاهد بوده‌ایم که حساب‌های فعال کاربری کنشگری با ریپورت دسته‌جمعی از شبکه‌های اجتماعی موقتا و یا برای همیشه حذف می‌شوند. کسانی که سیاست حذف را در فضای واقعی یا مجازی دنبال می‌کنند بیشتر مواقع ساماندهی شده‌اند و گوهی عمل می‌کنند. پس چرا کمک کنشگران به یکدیگر از انسجام سازمانی برخوردار نباشد؟ باید سازمان‌ها یا گروه‌هایی باشند که چنین کمک‌هایی را در مواقع حساس و اضطراب‌آور فراهم کنند.


«کسانی باید باشند که آدم برای دریافت مشاوره درباره مسائل مختلف کنشگری بتواند به آن‌ها مراجعه کند.» فراواز باور دارد که تشکیل پایگاهی مجازی برای حمایت کنشگران از یکدیگر ضروری است، با فهرستی از خدمات منسجم. این پایگاه می‌تواند  کنشگران را در ارتباط با یکدیگر قرار بدهد تا درباره تجارب مشترک سخن بگویند یا به صورت دوره‌ای، حرفه‌ای یا غیر حرفه‌ای به فعالانی که آسیبی را از سر گذرانده‌اند سر بزند، یا خدمات مشاوره روانی یا حقوقی، خدمات مدیریتی یا امنیت فنی مجازی، یا حتی غیر مجازی به آنان پیشنهاد کند یا به کنشگران امکان بدهد که برای رفع نیاز خود وارد اتاق‌های مجازی مختلفی شوند و مثلا بتواند فهرست کسانی را مرور کند که حاضرند با قیمت‌های گوناگون یا به صورت رایگان ادمین یک صفحه کنشگری شوند، یا برای مدیریت یک واقعه اصلا کسی باشد که به صورت منسجم به کنشگری زخم‌خورده بگوید به چه مسائلی باید اهمیت بدهد. به گفته فراواز این‌ها مراقبت‌ها و خدماتی‌ست که کنشگران و دیگران در فضای مجازی سخت به آن نیازمندند.