کنش سلامت - کنشگران در سراسر دنیا با به چالش کشیدن بیعدالتیها در جامعه، پرچمدار مبارزه برای آموزش و برابری هستند. جنگیدن آنها اگرچه جانی دوباره به جامعهشان میبخشد، اما برای خودشان روحی خسته و نیرویی تحلیل رفته بهجا میگذارد. آنچه بیش از همه سلامت روان کنشگران را نشانه گرفته، مواجهه مداوم آنها با مشکلاتی طاقتفرسا همچون تبعیض به دلیل نژاد، جنسیت، سن یا هویت این افراد است، آن هم در حالی که برقراری تعادل بین اهداف اجتماعی و زندگی شخصی، چالش همیشگی آنهاست. در این مبارزه دشوار اما اصلی مهم فراموش شده است: مراقبت از خود.
پژوهشگران در یک مطالعه علمی با عنوان «سیاست خستگی» گروهی از زنان کنشگر رنگینپوست لندن، برلین، پاریس، بروکسل، کپنهاگ و مادرید را مورد پژوهش قرار دادند، تا تجربه آنها را بررسی کنند. نتیجهای که به دست آمد این بود: اولویت کنشگران نیازهای جمعی است و نه شخصی. در واقع آنها نیازهای جامعه را مهمتر از نیازهای خود میبینند و در این بین، اغلب برنامهای برای مراقبت از روان و جسم خود ندارند. حاصل این روند فرسودگی و خستگی است و این کار دقیقا نقطه مقابل کنشگری پایدار است؛ به این معنی که کنشگران میتوانند با یادگیری ایجاد و حفظ مرزها در روابط، حضوری جدی و مستمر در فعالیتهای اجتماعی داشته باشند. به عبارتی دیگر، خودمراقبتی بنای کنشگری پایدار است و باعث میشود که فرد در عین حفظ اشتیاق و تعهد، خسته و ناامید نشود.
چرا مرزها مهماند؟
مرزها چارچوبی برای ما میسازند که با ایستادن در آن، فقط مسئول اعمال و احساسات خودمان هستیم و نه دیگران. تعیین و حفظ مرزها به ویژه برای فمینیستهای اینترسکشنال حیاتی است؛ آنها در خطر خستگی شغلی هستند که یکی از رایجترین خطرات کنشگری عدالت اجتماعی است. وقتی از مرزهای اجتماعی حرف میزنیم منظور چیزی سخت و ثابت مثل مرزهای زمینی نیست، برعکس از مرزهایی پویا، منعطف و مشروط میگوییم. مرزهای اجتماعی باید به طور مداوم و در راستای خودمراقبتی بازتعریف شوند، تا کنشگران را از خستگی محافظت کنند. در سالهای اخیر و با آغاز همهگیری کرونا، دیدیم که یک ویروس عفونی چطور توانست مرزها را تغییر دهد؛ نزدیکی فیزیکی که تا مارس 2020 قابلقبول و عادی بود، با هجوم یک ویروس، ناگهان تغییر کرد.
از سوی دیگر گاهی آنقدر در کمک کردن به دیگران غرق میشویم که فقط پس از آن متوجه میشویم آسیب دیدهایم و مرزهای درستی نداشتهایم. یکی از نشانههای شناخت مرزهای اشتباه، احساس خستگی زیاد از معاشرت با اطرافیان است. مثلا ممکن است کنشگر به سواستفاده دیگران از مهربانی و سخاوتش مشکوک شود. نگرانی بیش از حد و احساس مسئولیت بدون وقفه برای مشکلات دیگران و نجات آنها از فاجعه احتمالی، نشانههایی از مرزگذاری ضعیف است. وقتی مرزهای شخص دائما مخدوش میشوند، احتمالا احساس گناه، ترس یا اضطراب میکند. اگر یک کنشگر هستید، این احساسات زنگ خطری برای سلامت شماست و شاید شما را از یک خواهر، برادر، رفیق یا شریک خوب بودن باز بدارد. حفظ سلامت و تندرستی، زیربنا و لازمه کنشگری پایدار است.
انواع مرزها
برای داشتن مرزهایی استوار، شناخت آنها کمککننده است. مرزها در روابط به چند دسته تقسیم میشوند: مرزهای احساسی، ذهنی، فیزیکی، مادی و مرتبط با زمان و انرژی. شاید بعضی از این دستهبندیها سختگیرانه به نظر برسند اما باید دانست که آنها میتوانند مرتبط با همه افراد یک جامعه باشند و البته این میان برقراری تعادل در حفظ آنها مهم است.
مرزهای احساسی امکان شناخت احساسات را فراهم میکنند. وقتی افراد، کنشگران را در احساسات منفیشان غرق میکنند، در واقع به مرزهای احساسی آنها تعرض شده است. برای مثال، اگر دوستی با شما تماس بگیرد و یک ساعت درباره تنفر از شغلش حرف بزند، پس از مکالمه او احساس بهتری دارد در حالی که شما با پسلرزههای احساسات منفی تنها ماندهاید. از سوی دیگر انکار احساسات از طرف دیگران هم نوعی تعرض شمرده میشود که در آن دیگران غم، اندوه و عصبانیت فرد را معتبر نمیشمارند و سعی در تغییر احساسات او دارند.
مرزهای ذهنی هم امکان شناخت ارزش و باورهای خود و در عین حال احترام به دیگران را فراهم میکنند. نقض مرز ذهنی زمانی است که دیگران میخواهند افکار و عقایدشان را به کسی تحمیل کنند. ممکن است فکر کنید چنین کسانی احتمالا شناختی از شما نداشته باشند، اما آنها میتوانند نزدیکترین دوست یا حتی خانواده شما باشند که دائما به شما بگویند نظر سیاسی شما افراطی یا غلط است و چیزی که آنها فکر میکنند درست است.
مرزهای فیزیکی حافظ استقلال و امنیت بدنی ما هستند. لمس کردن یا اظهارنظرهای ناخواسته درباره ظاهر و فیزیک ما حتی اگر به قصد تعریف و تمجید باشد، نقض مرزهای فیزیکی ماست. مرزهای مادی هم از داراییهای ما محافظت میکنند. این مرزها ممکن است با برداشتن بدون اجازه اموال یا امانتی متعلق به شما مخدوش شوند. مرزهای مرتبط با زمان و انرژی، این امکان را فراهم میکنند که افراد به بهترین نحو روی با ارزشترین منابع خود سرمایهگذاری کنند. شکستن این مرز وقتی رخ میدهد که افراد در آخرین لحظه برنامههایشان را تغییر میدهند یا لغو میکنند.
این میان اما فمینیستهای اینترسکشنال به ویژه زنان رنگینپوست، در برابر نقضهای مرزی آسیبپذیرتر هستند. باورهای نژادپرستانه در فرهنگ و جامعه علیه زن رنگینپوست درهم تنیده شده. برای مثال در فرهنگ رایج، زن سیاهپوست زنی قوی شناخته میشود که همیشه برای مشاوره در دسترس است یا زن خاورمیانهای یا آسیایی زنی تابع تصور میشود.
نقش مهم خودپذیری در حفظ مرزها
پذیرفتن خودمان همانگونه که هستیم، در ساختن و حفظ مرزها کمککننده است. در بیشتر موارد، دلیل اینکه ما در تعیین و حفظ مرزها با مشکل مواجه میشویم این است که عمیقا باور داریم آنها «اشتباه» هستند. مثلا تصوری اشتباه درباره اینکه «آدم خوب باید برونگرا یا اجتماعی باشد» ما را به این فکر میاندازد که اگر تنهایی خود را ارزشمند میدانیم، یعنی تنها و عجیبیم و مقدر شده که هیچ دوستی نداشته باشیم. این است که با بله گفتن به هر رویداد اجتماعی، با علم به نیازمان به تنهایی و استراحت، مرزهای خود را انکار میکنیم. کنشگران باید نیاز خود به سکوت، تنهایی، تامل و استراحت را بپذیرند. با احترام به اطرافیان درباره نیاز خود به استراحت و بازیابی انرژی صحبت کنند و در واقع به خود فرصت دهند که بدون احساس گناه، نیازهایشان را بپذیرند. این یعنی باید پذیرفت که نمیتوان بدون قید و شرط، همیشه در دسترس دیگران بود.
کنشگری ما وقتی قدرتمندتر است که صدای خودمان باشیم. اگر از خودمان مراقبت کنیم، میتوانیم دوست، شریک، فرزند و متحد بهتری باشیم.
هشت روش برای خودمراقبتی در کنشگری پایدار
قرار دادن خود در اولویت، نه تنها از نظر روحی و جسمی به کنشگران کمک میکند، بلکه باعث دوام بیشتر در فعالیتهای اجتماعی آنها خواهد شد. فعالان باید در نظر داشته باشند که هر تغییری نیازمند زمان است، اما مراقبت از خود تضمینی برای انرژی لازم در بلندمدت و حضور سالم برای جنگیدن است.
کنشگری پایدار مستلزم صرف زمان برای مراقبت از ذهن، بدن و روح است. در اینجا هشت روش برای خودمراقبتی به کنشگران پیشنهاد میشود.
یک. فهرستی از کارهای مورد علاقهتان تهیه کنید؛ برای به دست آوردن دوباره انرژی، کارهای مورد علاقهتان را انجام دهید. میتوانید فعالیتهایی که دوست دارید، مثل طبیعتگردی، مطالعه، وقت گذراندن با دوست و خانواده را فهرست کنید. روزانه یا به طور مداوم به این فهرست نگاه کنید و یکی از آنها را انجام دهید. این کار انرژی شما را افزایش میدهد.
دو. مرزهای سالم بسازید؛ وقتی خسته میشوید و خلق و خویتان خوب نیست، به جای ادامه فعالیت، کار را متوقف کنید. یادتان باشد کار شما یک ماراتون است و نه دو سرعت. استراحت را به دیگر کنشگران هم یادآوری کنید.
سه. ذهنآگاهی را تمرین کنید؛ تحقیقات نشان میدهد تمرینهایی مثل یوگا یا مدیتیشن برای ذهنآگاهی مفید است. گاهی حتی فعالیتهای کوچکی مثل چند لحظه مکث یا نفس عمیق میتواند باعث تمرکز دوباره شما شود و وضعیت ذهنیتان را تغییر دهد.
چهار. با شبکههای اجتماعی رابطهای متعادل ایجاد کنید: شبکههای اجتماعی میتوانند حامی کنشگران باشند و آنها را آگاه کنند. اما استفاده بیش از حد هم میتواند منجر به فرسودگی و تضعیف روحیه و اعتماد به نفس شود. گاهی دور بودن موقتی از شبکههای اجتماعی میتواند از شما محافظت کند.
پنج. یکنفره کار نکنید: حمایت کنشگران از یکدیگر ضروری است. فراموش نکنید گرد هم آمدن افراد مختلف با یک هدف، نتیجه موثرتری در پی دارد.
شش. از بدنتان مراقبت کنید: مراقبت از بدن یکی از مهمترین جنبههای خودمراقبتی است. به اندازه کافی بخوابید، بهطور منظم ورزش کنید و تغذیهای مناسب داشته باشید.
هفت. در حلقه حمایتی یک مشاور داشته باشید: یک متخصص سلامت و روان میتواند به احساسات منفی حاصل از کار به شما کمک کند. علاوه بر این یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا آسیبهای پنهان از بهدوش کشیدن مداوم غم و مواجهه با مسایل هویتی ناشی از تجارب منفی کار را در خود درمان کنید.
هشت. موفقیت خود را ثبت کنید: نقاط عطف و پیروزیها نشان از پیشرفت و حرکت رو به جلو در کار است، آنها را ثبت کنید. وقتی احساس ناامیدی به سراغتان میآید دیدن این دستاوردها به شما یادآوری میکند که تغییر امکانپذیر است.