«در زندگی زخم‌هایی هست» که با مراقبت جمعی آرام می‌گیرند

«در زندگی زخم‌هایی هست» که با مراقبت جمعی آرام می‌گیرند

«ترومای جمعی، مراقبت جمعی: زیست روانی ایرانیان امروز» در اولین جلسه مجموعه وبینارهای کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی

فائقه اشکوری


صد و چند روز از آغاز وضعیت ویژه می‌گذرد، وضعیتی که بسیاری از ایرانیان در داخل و خارج می‌دانستند که در پس «واقعه»‌ای اتفاق خواهد افتاد. بسیاری از مردم، قتل مهسا (ژینا) امینی را مصداق همان واقعه‌ای می‌دانند که آتش به انبار باروت خشم سرخورده مردم انداخت. کنشگران قسم‌خورد‌ای که در دهه‌های پیش سرخوردگی‌های ناشی از کار کردن در فضای سرکوب را به راه رفتن در سیمان تشبیه می‌کردند هم شاید گمان نمی‌کردند که نوجوان‌های گوشی به گوش، گاه با لباس‌هایی گشاد و کلاهدار و بی‌خیال که خاطره سرکوب‌های خونین دهه‌های گذشته را به درماندگی آموخته تبدیل نکرده‌اند به برخی از پرشورترین رهبران جنبش تبدیل شوند که برای گفتن حرف راست، به شیوه‌ای واضح و بدون کم‌وکاست هیچ ملاحظاتی ندارند.

و برخی از کسانی که مختصات دنیایی نو را ترسیم کردند خود سبک پرکشیدند؛ نمی‌توان گفت که سرکوب شدند چرا که اولا جنبش زن، زندگی آزادی خیال ایستادن ندارد و دوم این‌که آنان که با وجود خطرات جلوی گلوله ایستادند تا هزینه تغییر را بپردازند مختصات دنیایی را که ترسیم کرده‌اند که به چنان مسیر روشنی تبدیل شده است که می‌توان گفت که «ما» از صدواندی روز پیش تغییر کرده‌ایم؛ حتی سرکوبگران هم به اندازه مردمی که به کنشگر تبدیل شده‌اند می‌دانند که شرایط، تحت تاثیر هشیاری ما به قبل از کشتار مهسا امینی برنمی‌گردد.

اما تغییر آسان و ارزان به دست نمی‌آید. هر بار که هر خبر شلیک به چشم و قلب مردم، کشتار در خیابان یا بر سکوی اعدام زندان‌ها به خبر روز تبدیل می‌شود بسیاری در سوگ و بهت و حسرت فرو می‌روند و می‌گویند که در برابر این حجم خشونت «فلج» شده‌اند. شرایط روانی، برای بازداشتی‌ها و خانواده بازماندگان و آسیب‌دیدگان از حوادث اخیر حتی پیچیده‌تر است و در فواصلی کسانی در خلوت از خود می‌پرسند که آیا سرکوبگران موفق شده‌اند که به جامعه خشمگین «درس عبرت» بدهند؟ آیا مردم انتقام خواهند گرفت و یا خشم را به دادخواهی تبدیل خواهند کرد؟

چگونه تاب آورده‌ایم و در یک جلسه تاب‌آوری جمعی چگونه تروما به رسمیت شناخته می‌شود؟
در فاصله صد واندی روز گذشته با وجود سرکوب در مقیاسی کم‌نظیر، گروه‌هایی دست به تقویت رفتارهای تاب‌آوری جمعی زدند؛ نوشته‌هایی که افراد مطلع و یا متخصص در حساب‌ها و صفحات شخصی خود منتشر می‌کنند، کارگاه‌های تاب‌آوری که روانپزشکان، روان‌درمان‌ها و فعالان حقوق اجتماعی برای مخاطبان خود در شرایط فوق‌العاده تدارک می‌بینند و بیان درد جمعی که درمان خود را نیز در جمع جستجو می‌کند.

در شعارهای تقویت‌کننده روحیه اجتماعی، حجم آثار هنری که بیانگر شجاعت ادامه مسیر جمعی است ناگهان شدت گرفته است؛ ترانه‌هایی که دانشجویان پاکوبان که گرچه با مضمون بیان درد مشترک اجرا می‌کنند، درمان زخم جمعی نیز هست. پاکوبیدن با جمع، تاثیر تاب‌آوری دارد؛ نکته‌ای که دکتر مینا اورنگ، روان‌درمانگ حوزه تروما در وبینار تاب‌آوری بر آن تاکید می‌کند.

جلسه اول از سری وبینارهای تاب‌آوری جمعی که در روز یکشنبه، هجدهم دی، برابر با هشتم ژانویه با شرکت دکتر نوشین رنجبر، روان‌پزشک و استاد دانشگاه آریزونا، دکتر مینا اورنگ متخصص ترومادرمانی و دکتر سعید پیوندی، جامعه‌شناس به همت کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی برگزار شد و به گفتگو درباره ترومای جمعی اختصاص یافت؛ آن هم در آستانه سومین سالگرد شلیک به هواپیمای اوکراینی و درست در روز اعدام ناباورانه دو جوان معترض که به نقطه احساسات مردمی تبدیل شده‌بودند و زخم جمعی چنان تازه بود که سخنرانان گفتگوی خود را با تسلیت شروع کردند.


عماد احمدی، روانشناس میزبان، جلسه را با یادآوری شلیک به هواپیمای اوکراینی شروع کرد؛ «لایه‌ای از هزاران لایه جنایت که روان جمعی ما را آزرده است»، کشتار آبان ۹۸، دی ۹۶، کشتی سانچی، متروپل و اتفاقات ۱۱۴ روز اخیر که باشکوه و غرورانگیزند ولی ما علاوه بر زخم جمعی، راوی زخم‌هایی فردی از این حوادث نیز هستیم؛ زخم‌هایی که باید در جمع درمان شوند. و اتفاقاتی که بر روان جمعی و فردی ما زخم می‌زنند هنوز در جریانند.

به باور مینا ارونگ، تروما در نتیجه هر حادثه خشونت‌آمیزی اتفاق می‌افتد که فراتر از ظرفیت توان دستگاه عصبی ما اتفاق افتاده باشد و ترومای جمعی نیز زمانی اتفاق می‌افتد که این حوادث خشونت‌آمیز برای مردمی اتفاق می‌افتد که به نوعی احساس هویت مشترک می‌کنند و خود را در شرایط مشابه می‌یابند. در پاسخ به تروما معمولا دو دسته «پاسخ بقا» وجود دارد: عده‌ای دچار آشفتگی‌های هیجانی شدید و درد فیزیکی، بی‌قراری، اضطراب و خشم شدید می‌شوند و عده دیگری احساس خاموشی سیستم عصبی را تجربه می‌کنند که به صورت بی‌حسی، کرختی، نادیده گرفتن و کم‌اهمیت قلمداد کردن اتفاقاتی که در بیرون در حال وقوع است نمود پیدا می‌کند.

اورنگ می‌گوید که «مهم است که بدانیم که پاسخ‌های بقا در برابر حوادث خشونت‌آمیز و فجایع، اختلال نیستند و اختلال شمردن پاسخ‌های طبیعی بدن بار مضاعفی بر فرد و جمع آسیب‌دیده وارد می‌کند. فرد ممکن است حس کند که الان نباید کرخت باشد و یا الان زمان بی‌قراری نیست. باید بدانیم که داریم در بافت خشونت زندگی می‌کنیم، پس باید واکنش‌های بقا را معتبر بدانیم و به جای تثبیت شدن در پاسخ بقا بتوانیم با افزایش آگاهی، این واکنش‌ها را به خدمت خود و هدف خود در بیاوریم.»

چگونه به جای قربانی تروما بودن، پیشروی کنیم
پرسش اصلی این است که هم‌زمان که واکنش‌های خود را معتبر می‌دانیم چگونه به کمک آگاهی، حمایت اجتماعی و روش‌ها و دانش موجود بتوانیم تاب‌آوری بدن را افزایش بدهیم.» اورنگ تاکید می‌کند که بحث تروما بدون پرداختن به تاب‌‌آوری می‌تواند «خطرناک» باشد چرا که باعث ایجاد حس قربانی‌شدگی در فرد و جامعه می‌شود.

خانم اورنگ از پیتر لاوین، تروما درمانگر نامی شاهد می‌آورد که «تروما آن حادثه‌ای نیست که برای ما اتفاق می‌افتد؛ بلکه آن چیزی است که ما در غیاب یک شاهد همدل در درون خود تجربه می‌کنیم.» تروما چیزی به غیر از کناره‌گیری از اجتماع و گسست از منابع درونی خودمان و دور افتادن از حمایت اجتماع نیست. دور شدن از منابع منجر به سرریز شدن منابع روانی و فروپاشی فرد می‌شود. به همین دلیل تاب‌آوری یعنی به رسمیت شناختن منابع درونی و فراهم کردن حمایت اجتماعی در رویارویی با خشونت. در واقع تاب‌آوری را می‌توان کشسانی و توانایی سر پا ایستادن پس از ضربه‌های پی‌درپی پس از عقب‌نشینی در نتیجه یک اتفاق خشونت‌بار دانست.

به گفته اورنگ، پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند که گاهی تاب‌آوری یک فرد یا جامعه چنان زیاد است که فرد پس از ضربه دیدن و عقب‌نشینی و سپس بازگشت، به جای قبلی خود برنمی‌گردد بلکه چند گام جلوتر قرار می‌گیرد و «این اتفاقی است که ما ایرانی‌ها در صدوچند روز اخیر تجربه کردیم؛ چرا که همه می‌دانیم که همه چیز عوض شده است و دیگر به قبل از این ۱۱۴ روز بر نمی‌گردیم» و تاکید می‌کند که این به معنی یک جهش است.

حتی جمع شدن یک گروه برای گفتگو درباره تاب‌آوری، خود از مصادیق تاب‌آوری است. دیدن و دیده شدن، شنیدن و شنیده شدن به تاب‌آوری کمک می‌کند و حامد اسماعیلیون و خانواده‌های پرواز ۷۵۲، از مصادیق بارز تاب‌آوری‌اند که به جای زمینگیر شدن پس از فاجعه قدم‌هایی برداشتند که امروز از رهبران معنوی جنبش زن، زندگی، آزادی به شمار می‌روند؛ کسانی که خشم و تروما را به تاب‌آوری و دادخواهی تبدیل کرده‌اند.

اورنگ اعلام می‌کند که در ادبیات و تاریخ ما الگوهای خوبی از تاب‌آوری هست که از نیاکان ما به ارث رسیده و تاکید می‌کند که از نشانه‌های تروما این است که ارتباط یک فرد یا جامعه با ریشه‌هایش قطع بشود. اما برای ما تروما تنها در این صدو چند روز خلاصه نمی‌شود بلکه دهه‌ها و سده‌هاست که از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده و الگوهای تروماتیکی در رفتار، هیجانات و شیوه تفکر و بدن ما ایجاد کرده است که اگر از آن الگوها آگاه نباشیم ممکن است به فرهنگ نسبت‌ بدهیم: «مثلا این انتقاد را بسیار شنیده‌ایم که ایرانی‌ها فرهنگ کار جمعی ندارند. همین‌طور، بی‌اعتمادی، ناتوانی در همدلی، ستم علیه اقلیت‌ها، کودکان و زنان و دیکتاتور درون یا خشونت به عنوان یک راه حل که امروز از سوی جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار می‌گیرد از مصادیق تروماست که از گذشته به ارث برده‌ایم و هر استرسی در محیط کافی است که چنین الگوهایی ناگهان فعال شوند.»


سعید پیوندی: حکومت‌های بسته با القای ترس بر مردم حکومت می‌کنند

دکتر سعید پیوندی، جامعه‌شناس، با رویکرد «ترومای جمعی ناشی از یک زمینه خاص» به تروما می‌پردازد. او می‌گوید: «ما نه در شرایط جنگی هستیم، نه چرنوبیل پیش آمده و نه کرونا؛ امروز ما در قلب یک جنبش اجتماعی در یک حکومت بسته هستیم که با ابزار القای ترس‌های گوناگون جمعی حکومت می‌کند. در یک جنبش اجتماعی پویایی جدیدی در جامعه ایجاد می‌شود که رابطه با ترس عوض می‌شود؛ فرد شهامت و جرات اجتماعی در خود می‌بیند که تا چند روز پیش در خود نمی‌دید. ما ناگهان قهرمانانی مثل مهسا، سارینا، مهرشاد، حدیث و کسان دیگری را می‌بینیم که بیش از شصت نفرشان کمتر از هجده سال سن داشتند. این همان شجاعتی است که در قالب رابطه بین‌الاذهانی جدید در جریان پویایی، یادگیری جمعی و کنش، به این قهرمانان هویت جدید و مشارکت و تاب‌آوری تازه‌ای می‌دهد که تا قبل از این در خود سراغ نداشتند. اگر در تیر یا مرداد گذشته درباره تغییر ساختاری می‌پرسیدید افق دوری را نشان می‌داد ولی جنبش اجتماع افق جدیدی را به وجود می‌آورد که افراد به هم پیوند داده می‌شوند.»

به باور پیوندی، «ما در کنار این رویای جدید شاهد خشونت دولتی کم‌نظیری هستیم که نسلی را و به ویژه دخترانی را هدف قرار داده که تجربه چنین خشونت عریانی را در این مقیاس نداشته‌اند. ما بیشتر درباره خشونت فیزیکی این حکومت بسته می‌شنویم ولی خشونت سرد چنین حکومتی می‌تواند ضربه‌های عمیق‌تری وارد کند. با حکومتی طرفیم که علنا دروغ می‌گوید و تحریف و تحقیر می‌کند و نادیده می‌گیرد و قادر نیست که صدای اعتراضات را بشنود. این‌ها گونه‌هایی از خشونت هستند که برای نسل جوان ما که چنین مقیاسی از خشونت را درک نکرده می‌تواند ترومای جمعی و واقعی ایجاد کند.» و اضافه می‌کند که «اما آن چه که می‌تواند تروما را تشدید کند سکوت است، سکوت جمعی و سکوت فردی.»

«شبی نیست که بیست‌-سی نفر خانه ما نباشند»
سعید پیوندی از تماس‌های تلفنی می‌گوید؛ از تظاهرکنندگان کم‌سالی که از خشونت توی زندان شوکه شده‌اند، گریه می‌کردند و فکر می‌کردند که زندگی دیگر فایده ندارد و برخی‌شان حتی گفته بودند که می‌خواستند به زندگی‌شان خاتمه بدهند. دکتر پیوندی به پدر و مادر آزادشدگان و دوستان‌شان توصیه می‌کند که «این بچه‌ها را تنها نگذارند، به حرفشان گوش کنند، بگذارند حرف بزنند، گریه کنند. چرا که ما نیاز داریم که بشنویم و شنیده شویم.»

دکتر پیوندی همچنین از «ارتباط و همبستگی حیرت‌آور» بازداشتی‌ها با هم سخن می‌گوید: «وقتی یک نفر بعد از زندان با خطر پیغام می‌دهد، بقیه می‌روند که او را ببینند، به او دلداری بدهند و پدر و مادرش را می‌روند می‌بینند. با این که برای خودشان خطر مضاعفی‌ است، چرا که معمولا با تعهد و وثیقه آزاد شده‌اند.»

دکتر پیوندی از قول یکی از بازداشت‌شدگان جوان که آزاد شده می‌گوید: «شبی نیست که بیست-سی نفر به دیدن من نیایند و با من صحبت نکنند.» پیوندی، چنین ارتباطاتی را شاهدی بر مصداق تاب‌آوری جمعی می‌داند که در ما به فرهنگ تبدیل می‌شود تا از این مرحله دشوار تاریخ کشور عبور کنیم.


قرض دادن امید و پاس دادن گوی آتش
دکتر نوشین رنجبر پس از تاکید بر اهمیت مطالعه تاریخ و ادبیات مشترک اعلام می‌کند که هیچ انسانی نیست که تروما را تجربه نکرده باشد. او با تکیه بر تجربیات خود در ارتباط با بومیان آمریکا، از قول یک خردمند بومی آمریکا می‌گوید که مشترک‌ترین تروما به دنیا آمدن است که همه تجربه‌اش کرده‌ایم؛ ما با انقلاب به دنیا می‌آییم چرا که تغییر حالت از وجود نداشتن به وجود داشتن، یک انقلاب است.
رنجبر انقلاب را به زایمان تشبیه می‌کند که در آن مادر و بچه ممکن است بمیرند ولی همه بسیج می‌شوند که نوزاد به دنیا بیاید و این شبیه اتفاقی است که اکنون ایرانیان در حال تجربه آن هستند، چرا که انقلاب در حال به دنیا آمدن است. رنجبر باور دارد که در فرایند همدلی، امید را می‌توان قرض داد و مثال می‌آورد که اوایل جریانات اخیر وقتی با مردم گفتگو می‌کرد برخی را خیلی مایوس می‌دید اما اکنون همان‌ها باور دارند که این تغییر و انقلاب گریزناپذیر است و تاکید می‌کند که این تغییر رویکرد نشان‌ می‌دهد که انرژی در حال حرکت است؛ کسانی هنر خود را در جریان این انقلاب به کار انداخته‌اند و دیگران با نمودهای فیزیکی با هم گام برمی‌دارند، دست‌ها را مشت می‌کنند و پا می‌کوبند تا به هم انرژی قرض بدهند.» آن‌ها در تمام شرایط یکسان نیستند بلکه با قرض دادن انرژی و روحیه به تولد انقلاب کمک می‌کنند چرا که برای زایمان کمک لازم است. ولی تاکید می‌کند که «در عین حال مهم است که بدانیم که این وضعیت همیشگی نیست.»

مینا اورنگ هم شرایط انقلاب را با تصویر مشابهی توضیح می‌دهد: او انقلاب را به گوی آتشی تشبیه می‌کند که فرد همیشه و در همه حال نمی‌تواند در دست نگه دارد چرا که دست را می‌سوزاند. زمان‌هایی که نگه داشتن گوی آتش سخت می‌شود باید بتواند گوی سوزان را به همراهان همدلی بدهد که فشار و درد تقسیم شود و این گوی سوزان به مقصد برسد.

آگاهی به جای راهکار
اورنگ تاکید می‌کند که «وقتی صحبت از راهکاربرای ترومای جمعی می‌شود، بسیاری گمان می‌کنند که فقط باید برای درمان تروما در وضع موجود کاری کرد، در حالی که با آگاهی باید این توان را در خودمان ایجاد کنیم که چه کارهایی نباید بکنیم؛ چرا که برخی از رفتارها الگوهای تروماتیک را را در روابط ما فعال می‌کنند. مثلا هم‌زمان که فضای همدلی در شبکه‌ها هست، ناگهان اتفاقی می‌افتد و فضای مجازی تبدیل به میدان جنگ میان خود مردم می‌شود.»

به باور اورنگ، تمام کشورهایی که تحولات اجتماعی و سیاسی کلانی را پشت سر گذاشته‌اند یک دوره تروماآگاهی داشته‌اند به این معنی که جامعه از آن حالت آماده بازتولید تروما و تروماسازی، به جامعه‌ای تروماآگاه تبدیل می‌شود تا به جای شخم زدن تروماهای پیشین و اضافه کردن لایه‌های جدید بر لایه‌های پیشین تروما که گاهی از نسل‌ها پیش به ما به ارث رسیده، آگاهی کافی درباره تروما کسب کند.»  اورنگ تاکید می‌کند که بر اساس تحقیقات مختلف، حمایت اجتماعی در زمان حادثه و پس از حادثه مهم‌ترین عامل جلوگیری از شکل گرفتن الگوی اختلال اضطراب پسا-رویداد (پی‌تی‌اس‌دی) است و اضافه می‌کند که جلسات این‌چنینی که درباره تروما در آن گفتگو می‌شود بسیار موثرند، چنین جمع‌ها و اطلاع‌رسانی‌هایی درباره تروما و شیوه‌های تاب‌آوری در جریان خیزش‌های سال ۹۸ وجود نداشت.

اورنگ می‌گوید «به جای آن که مدام بر طبل آسیب و اختلال بکوبیم، از مشکل حرف بزنیم و مراجعه به روان‌شناس را تجویز کنیم باید تاب‌آوری روانی را به رسمیت بشناسیم چرا که بحث سلامت روان در دل سلامت جمعی در زمینه انقلاب یک بحث جدی است و مبارزه جمعی بدون سلامت روان و تاب‌آوری امکان ندارد.»

سیعد پیوندی، نوشین رنجبر و مینا اورنگ، به مخاطبان خود یادآوری می‌کنند که زندگی کردن حق آن‌هاست. انرژی زندگی نباید در افراد سرکوب شود، نباید به افرادی که جشن می‌گیرند و شادی می‌کنند با دیده تردید نگریسته شود. رنجبر می‌گوید که هنگام رصد اخبار یا در واکنش به فاجعه به ندای درون خود توجه کنیم و از خواست خود برای شادی یا دیدن آفتاب شرمگین نباشیم، چرا که چیزهای کوچک و طبیعی به تاب‌آوری ما کمک می‌کنند. آن‌ها می‌گویند بروید فیلم ببینید، از طبیعت نیرو بگیرید، بیش از معمول با هم باشید و به جای برانگیختن احساس گناه بازمانده از خود بپرسید سهم اجتماعی من در این تغییر چیست.
پیوندی می‌گوید: «در رویارویی با حکومتی مرگ‌زده، مرگ‌پرور که منتظر فرصت برای سینه‌زنی و عزاداری‌ست باید برای شادی وقت بگذاریم و آن را پاس بداریم، به ویژه هنگامی که بیشتر به شادی نیاز داریم.»

جلسه یکشنبه، فرصتی بود که شیوه‌های تاب‌آوری جمعی در برابر تروما بر شمرده و به رسمیت شناخته شود