روان‌شناسی رهایی‌بخش، پاسخی برای تاثیر ظلم ساختاری بر روان فرد

روان‌شناسی رهایی‌بخش، پاسخی برای تاثیر ظلم ساختاری بر روان فرد

فاطمه روشن

«اگربرای کمک به من آمده‌اید، لطفا بروید. اما اگر آمده‌اید چون آزادی شما و من به همگره خورده، بمانید. بگذارید با هم یکی شویم و کاری کنیم.» این‌ها را زمانی لیلاواتسون، فعال و هنرمند بومی استرالیایی برای آزادی بر زبان آورد. چیزی که اودرباره‌اش حرف می‌زد، الفبای روان‌شناسی رهایی‌بخش بود. رویکردی که در آن مردمسرکوب‌شده در یک جامعه، از ظلم سیستماتیک علیه خود آگاهند.

روان‌شناسی رهایی‌بخش که آن را با نام روان‌شناسی آزادی هم می‌شناسند، رویکردی است با هدف درک جوامع تحت ظلم و بی‌عدالتی. این نوع روان‌شناسی می‌کوشد تا به صورت علمی و مفهومی به آن بخش از جامعه بپردازد که بر اساس یک ساختار سیاسی و اجتماعی‌ ناعادلانه به حاشیه رانده و نادیده گرفته شده است. یکی از اصول اساسی این نوع روان‌شناسی آگاهی مردم نسبت به خود و تاثیر ساختار تاثیر ساختار ناعادلانه سیاسی-اجتماعی جامعه برفردیت و زندگی‌شان است. به زبان ساده‌تر یعنی اینکه، مردم یا آن بخش سرکوب شده جامعه، می‌فهمند مشکل اساسی سیستم است و نه آن‌ها. پس از این شناخت، آن‌ها به کنشگرانی آگاه تبدیل می‌شوند و دست به تغییر شرایط اجتماعی‌شان می‌زنند.

 

روان‌شناسی رهایی‌بخش چگونه شکل گرفت

سالوادوری بایگناسیو مارتین بارو، روان‌شناس اسپانیایی، نخستین کسی بود که از روان‌شناسی رهایی‌بخش حرف به میان آورد. مارتین بارو یک کشیش و روان‌شناس اجتماعی بود که زندگی‌اش را وقف رسیدگی به گروه‌های ستم‌دیده در آمریکای لاتین کرده بود. کاری کهدر نهایت جانش را برای آن داد و ترور شد. اگرچه بسیاری از آثار او هنوز به انگلیسیترجمه نشده‌اند، اما برخی از مقالاتش برای روان‌شناسی آزادی، نوشتاری مهم تلقی می‌شوند؛که نقش روان‌شناسی را به‌عنوان دگرگون‌کننده اجتماعی مورد بحث قرار می‌دهد.

مارتین بارو روان‌شناسی رهایی‌بخش را رویکردی میان رشته‌ای می‌دانست که در آمریکای لاتین دهه ۷۰ میلادی و در انتقاد از روان‌شناسی سنتی شکل گرفت. در آن زمان روان‌شناسی به دلایلی از جمله خنثی بودن، عموم‌گرایی وبی ربطی اجتماعی مورد انتقاد بود.

انتقادهاعمدتا به چند بخش تقسیم می‌شد. روان‌شناسی سنتی به علم نگاهی خنثی داشت و درعین حال ادعای جهان شمولی می‌کرد. تحقیقات و کارشناسی‌ها عمدتا بر اساس مردان سفیدپوست یا طبقه متوسط شکل گرفته بود. آزادی‌خواهان روان‌شناسی سنتی را به پرسش می‌گرفتندکه چگونه ممکن است بدون در نظرگرفتن دیگر افراد جامعه، اصول یاد شده جهان شمول باشند. از سوی دیگر همین امر منجر به ناتوانی روان‌شناسی در برابر نابرابری‌های اجتماعی شده بود. در پی یافتن پاسخ به این پرسش‌ها و با هدف ایجاد علمی روانشناختی که نابرابری‌های اجتماعی را علمی و کاربردی در کنار هم به کار بگیرد، روان‌شناسی رهایی‌بخش شکل گرفت.

 

مفاهیم اصلی روان‌شناسیی رهایی‌بخش

مفاهیم اصلی روان‌شناسی رهایی‌بخش عبارتند از: وجدان‌گرایی، واقع‌گرایی انتقادی، واقعیت بدون ایدئولوژی، جهت‌گیری اجتماعی منسجم، گزینه‌ای ترجیحی برای اکثریت تحت ظلم و التقاط روش شناختی.

وجدان‌گرایی - پیوند درونی تجربه فردی با ساختار سیاسی و اجتماعی، یک اصل اساسی در روان‌شناسی رهایی‌بخش است که وجدان‌گرایی هم نامیده می‌شود. این اصطلاح که نخستین بار فیلسوف برزیلی، پائولو فریره آن را به کار برد، به معنی بالا بردن آگاهی سیاسی و اجتماعی است. در این فرآیند است که فرد تبدیل به کنشگر می‌شود. فهمیدن این ارتباط برای درک متقابل تجربه فردی و روان‌شناسی مردم تحت بی‌عدالتی و ساختار قدرتی که تحت آن قرارگرفته‌اند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

جهت‌گیری اجتماعی منسجم - روان‌شناسی رهایی‌بخش، به تبیین رفتار انسان، مستقل از زمینه‌های اجتماعی سیاسی، تاریخی و فرهنگی در روان‌شناسی سنتی انتقاد می‌کند. استدلال مارتین بارو این بود که شکست روان‌شناسی جریان اصلی، نسبت دادن ویژگی‌هایی به فرد است که در روابط اجتماعی گروهی یافت می‌شود. استدلالش این بود که ویژگی‌های فردی، نتیجه روابط اجتماعی است و نگاه فردی به چنین ویژگی‌هایی، نقش ساختارهای اجتماعی را بی‌اهمیت می‌کند. حتی مشکلات اجتماعی سیاسی را به اشتباه به فرد نسبت می‌دهد. روان‌شناسی رهایی‌بخش با تغییر تمرکز از جهت‌گیری فردگرایانه به اجتماعی به این موضوع می‌پردازد. جهت گیری اجتماعی تاکید ویژه‌ای بر درک نقش تاریخ و راه‌های سرکوب جوامع خاص درشکل دادن شرایط کنونی دارد.

گزینه ترجیحیِ اکثریت تحت ظلم - روان‌شناسی سنتی اغلب اروپایی‌محور شناخته می‌شود و به دلیل نادیده گرفتن تجربیات منحصر به افراد تحت ستم مورد نقد قرار می گیرد. مارتین بارو با استدلالی مشابه از روان‌شناسان آمریکای لاتین انتقاد کرد و پرسید چرا الگوهای آن‌ها اروپامحور است و چیزی از محیطاجتماعی، سیاسی و فرهنگی فقرا و ستمدیدگان دهه ۱۹۸۰ السالوادور نمی‌دانستند. بارومعتقد بود هدف روان‌شناسی آزادی‌، توسعه روان‌شناسی‌ برای افراد ستم‌دیده در نقاط مختلف دنیا است.

واقع‌گرایی انتقادی - مارتین بارو معتقد بود که نظریه‌ها نباید مسائل مورد بررسی راتعریف کنند، بلکه این مسائل باید نظریه‌ها را ایجاد کنند. این ایده که آن را واقع‌گرایی-انتقادی می‌نامند، در تضاد با رویکرد سنتی پرداختن به مسائل مبتنی بر نظریه‌پردازیپیش‌فرض، ایده‌آلیسم-متودولوژیک و (ایده‌گرایی روش‌شناختی) است. در واقع‌، نظریه‌پردازی نقش حمایتی و نه اساسی، ایفا می‌کند.

واقعیت بدون ایدئولوژی - مارتین بارو بر نقش ایدئولوژی در پنهان کردن نیروهای قدرتمند و روابط اجتماعی‌شان تاکید می‌کرد. بارو می‌گفت همین روابط هستند که ظلم و ستم راایجاد و حفظ می‌کنند. او باور داشت یکی از وظایف کلیدی روان‌شناسان ایدئولوژی‌زدایی از واقعیت است. چیزی که به مردم کمک می‌کند تا ماهیت واقعیت اجتماعی را به طورشفاف درک کنند. ایدئولوژی به عنوان ایده‌هایی شناخته می‌شود که منافع گروه‌های هژمونیک را تداوم می‌بخشد و محیط ناعادلانه اجتماعی و سیاسی را حفظ می‌کند. از طرف دیگر، واقعیت ایدئولوژی‌زدایی شده، اعضای جمعیت‌ به حاشیه رانده شده را تشویق می‌کند تا ایدئولوژی‌هایی را تایید کنند که منافع خودشان و نه منافع هژمونی را ترویج می‌کنند.

التقاط روش شناختی - در تحقیقات با چارچوب روان‌شناسی رهایی‌بخش، روش‌هایی از حوزه‌های مختلف به کار برده می‌شوند. برخلاف روش‌شناسی سنتی، روش‌هایی مانند بررسی‌ها وتحلیل‌های کمی، با تکنیک‌هایی جدیدتر، مانند تحلیل‌های کیفی، عکاسی، نمایشنامه وتحلیل متن ترکیب می‌شوند.

 

توسعه روان‌شناسی رهایی‌بخش

روان‌شناسی رهایی‌بخش از اولویت‌بندی‌های روانشناختی سنتی فاصله می‌گیرد و به دنبال درک فرد در بافت اجتماعی سیاسی، فرهنگی و تاریخی‌اش است. بنابراین پریشانی نه تنها دراصطلاحات درون‌روانی بلکه در چارچوب یک محیط ظالمانه درک می‌شود. در این شیوه روان‌درمانی، فشار روانی صرفا روی فرد قرار نمی‌گیرد و منشأ پریشانی دوباره و بر اساس محیط وساختار اجتماعی افراد تحت بی‌عدالتی چارچوب‌بندی می‌شود. روان‌شناسی رهایی‌بخش همین‌طور به مردم کمک می‌کند تا رابطه خود با ساختار قدرت و روش‌های مشارکت‌شان درآن را درک کنند.

پس ازایگناسیو مارتین- تعدادی دیگر از روان‌شناسان اجتماعی آمریکای لاتین نیز این رویکرد را توسعه و ترویج دادند؛ از جمله مارتیزا مونترو در ونزوئلا، ایگناسیودوبلز در کاستاریکا، برناردو خیمنز دومینگز در کلمبیا، خورخه ماریو فلورس درمکزیک، و البته افرادی دیگر در نقاط مختلف دنیا از جمله آفریقای جنوبی و فیلیپین. از اواخر دهه نود میلادی تاکنون، کنگره‌های بین‌المللی مختلفی برای روان‌شناسی رهایی‌بخش، خصوصا در دانشگاه‌های آمریکای لاتین برگزار شده است. این کنگره‌ها باحضور صدها متخصص و دانشجو برگزار شده و در تداوم پیام عدالت اجتماعی بسیار مهم بوده است. در سال‌های اخیر، این جلسات به طور فزاینده‌ای بر روی موضوعات مرتبط با فقر و نابرابری اقتصادی متمرکز شده است.

 

روان‌شناسی رهایی‌بخش برای زنان، رنگین‌پوستان و جامعه ال‌جی‌بی‌تی

روان‌شناسی رهایی‌بخش با رویکردی خلاف روان‌شناسی سنتی، به دنبال درک کاربردی روان‌شناسی جوامع سرکوب‌شده نظیر رنگین‌پوستان، دگرباشان، افراد فراملیتی و زنان است. لیلیان دیاز و ادیل ریورا، دو محقق روانشناس معتقدند با بردن روانشناسی رهایی‌بخش به خانه، مدرسه، مراکز اجتماعی و در همه زیرساخت‌های جامعه با این علم که فرد ازساختار سیاسی-اجتماعی جدایی‌ناپذیر است، شاید بتوانیم آزادی را گسترش دهیم. این دوروان‌شناس در تحقیقی بیان کردند با ایجاد محدودیت برای زنان یک جامعه، آ ن‌ها عمیقا تحت تاثیر خشونت ساختاری و نابرابری جنسیتی هستند. درواقع زنان به عنوان گروه تحت ستم به حاشیه رانده می‌شوند و نمی‌توان فردیت آن‌ها را بدون سیستم سرکوبگر درنظرگرفت. دیگر محققان در آفریقای جنوبی دریافتند، ظلمی که به سیاه‌پوستان در سیستم آپارتاید شده، روان و فردیت آنها را نشانه گرفته. بحث‌ها شامل دیگر رنگین پوست‌هاو جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو هم می‌شود.

سیستم‌های«هترو نرماتیو» همواره تلاش کرده‌اند با به انزوا کشاندن جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو،هویت اجتماعی آن‌ها را پاک کنند. با تعریف استانداردهای از پیش تعیین شده، این افراد در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که به آن‌ها القا می‌کند، اعضای جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو،افرادی عجیب و غریب یا بیمار هستند. در عین حال با وجود چنین پیش‌زمینه‌ای، خشونت علیه این افراد هم به امری عادی تبدیل می‌شود و همه این‌ها روی سلامت روان فردتاثیری منفی می‌گذارد. روانشناسی رهایی‌بخش بررسی سلامت روان این بخش از جامعه بدون در نظر گرفتن سیستم سرکوبگر و تنها به عنوان مسائل شخصی ایشان را اشتباه می‌داند.

این رویکرد می‌کوشدتا حافظه تاریخی آن‌ها را بازیابی کند و با کلیشه‌هایی که علیه آن‌ها وارد ساختارشده‌اند بجنگد.

●    Apa.org. (2022). https://www.apa.org/pubs/books/liberation-psychology?tab=1

●    Spector, M. (2020, September 9). Helping Queer Clients Become Their Own Liberators: LiberationPsychology’s Critical Contribution. The Affirmative Couch. https://affirmativecouch.com/helping-queer-clients-become-their-own-liberators-liberation-psychologys-critical-contribution/

●    Lykes, M. B., & Moane, G. (2009). Editors’Introduction: Whither Feminist Liberation Psychology? Critical Explorations ofFeminist and Liberation Psychologies for a Globalizing World. Feminism & Psychology, 19(3), 283–297. https://doi.org/10.1177/0959353509105620

●     Liberation Psychology | English languageLiberation Psychology Network. (n.d.). Retrieved September 30, 2022, from https://libpsy.org/

●    APA PsycNet. (n.d.). Psycnet.apa.org. RetrievedSeptember 30, 2022, from https://psycnet.apa.org/record/2020-25202-031

●    Burton, M., & Kagan, C. (2005).Liberation social psychology: learning from Latin America. Journal of Communityand Applied Social Psychology, 15, 63-78.