خودمراقبتی امری لوکس یا سیاسی: مساله این است

خودمراقبتی امری لوکس یا سیاسی: مساله این است


سلامت خصوصا سلامت روان زنان درست از همان‌جایی که سال‌ها ضربه خورده است، یعنی صنعت مد و زیبایی قرار است ترمیم شود. این آن چیزی است که برندهای مختلف از طریق تولیدکنندگان محتوا در اینستاگرام و تیک‌تاک و یوتیوب می‌خواهند به شما القا کنند؛ با تبلیغات انواع آب‌رسان‌ها، کرم‌های ضد چروک، مانیکورهای پرهزینه، ماسک‌ها و ماساژ بخش‌های متنوعی از بدن و یکی از یکی گران‌تر. همگی هم با این شعار که «مراقبت خودت باش» و این اصطلاح را در جاهایی که حتی لازم نیست، جا می‌دهند. هشتگ #selfcare تنها در اینستاگرام میلیون‌ها بار استفاده شده است. با جستجوی این هشتگ، هزاران تصویر از زنان با موهای درخشان که در «اسپا» استراحت می‌کنند، ظاهر می‌شود.

این نوع خودمراقبتی برای بسیاری از مردم حتی در طبقه متوسط دست‌نیافتنی است. موضوع این نیست که این چیزها خوب هستند یا بد، موضوع این است که خودمراقبتی نیستند، بلکه تبلیغ «خودمراقبتی به عنوان کالایی قابل خرید» هستند. گذاشتن ماسک خاک رس و نوشیدن لیموناد در حالی که مشغول خرید آنلاین هستیم، آن‌هم درست وقتی در زندگی‌مان با استرس دست و پنجه نرم می‌کنیم، ممکن است منافذ پوستمان را سفت کند، اما در نهایت فقط با منافذ کمی سفت‌تر، همچنان استرس داریم و پول‌مان هم تمام شده است. انگیزه پشت این محصولات فقط این است که ما را برای لحظه‌ای خوشحال کنند، نه اینکه بهترین نسخه از ما را برای جامعه تضمین کنند.

گاهی مدل درآمدزایی صنعت زیبایی تفاوت چندانی هم با روش درآمدزایی آرایشگر و سالن زیبایی محله‌مان ندارد. همان‌طور که آن‌ها با احساس بد دادن به ما می‌خواهند ما را متقاعد کنند یک «فیشال» هم انجام دهیم، در حالی که فقط برای برداشتن ابروهایمان مراجعه کرده‌ایم، تبلیغات صنعت زیبایی هم بر نقاط ضعف و علاقه ما خصوصا با بهره بردن از الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی تمرکز می‌کنند، به اعتماد به نفس ما ضربه می‌زنند و ظاهر و شخصیت ما را با ارزش شخصی‌مان برابر می‌کنند و در نتیجه، بر ناامنی‌های ما سرمایه‌گذاری می‌کنند.

به ندرت تصاویری از افرادی می‌بینیم که راس ساعت ۹ شب به رختخواب می‌روند، یا لیست کارهای هفتگی خود را آماده می‌کنند، در حالی که این‌ها نیز می‌توانند عوامل مهمی در خودمراقبتی باشند. تصاویری که با آن‌ها بمباران می‌شویم، فریاد می‌زنند «لوکس» و چرایی ضرورت حفظ سلامت ما نه تنها تأیید می‌شود بلکه ما را تشویق می‌کنند که پول خرج کنیم تا احساس خوبی داشته باشیم. انگار به تو می‌گویند «اگر نمی‌توانی این محصول یا خدمات را بخری، خودمراقبتی هم نمی‌توانی بکنی».

خودمراقبتی در معنای واقعی کلمه به معنای مراقبت از خود است که اغلب به انضباط، مواجهه با مشکلات، و صداقت با خود و افرادی که با آن‌ها در تعامل هستیم نیاز دارد. خودمراقبتی و انضباط رفتارهایی هستند که یاد گرفته می‌شوند. و برخلاف کالاها و خدمات گران‌قیمت، چیزی نیستند که بتوانیم بخریم. خالص‌ترین شکل خودمراقبتی ارتباط چندانی با لذت‌جویی در کالاها و خدمات ندارد. پرسیدن سوالاتی از خود مانند آیا به اندازه کافی خوابیده‌ام؟ آیا سالم و کافی غذا خورده‌ام؟ و ایجاد عادات سالم مانند نوشتن یادداشت‌های روزانه، مدیتیشن و ورزش کردن، جوهره خودمراقبتی است، که خب خیلی هم مجلل به نظر نمی‌رسد.

در چنین فضایی خودمراقبتی می‌تواند شامل آگاهانه «آن‌فالو کردن» افرادی در شبکه‌های اجتماعی باشد که به اسم کمک به خودمراقبتی ما، سلامت روان ما را به خطر می‌اندازند.

خودمراقبتی به عنوان عملی سیاسی

اگرچه می‌توان گفت حتی جلسه‌های مشاوره که برای سلامت روان مفید هستند، یا خوردن غذای سالم در نهایت قیمتی دارند که پرداخت‌شان برای همگان میسر نیست، ضروری است به یاد آوریم که بحث اصلی بر سر این است که خودمراقبتی اساسا از ریشه‌های خود به عنوان عملی سیاسی فاصله گرفته است. این مفهوم در دهه ۱۹۸۰ در محافل فعالان سیاه شکل گرفت، و با نقل قول درخشان آدری لرد ماندگار شد که نوشت:  مراقبت از خودم، خودپروی افراطی نیست، محافظت از خود است، و این عمل، مبارزه‌ای سیاسی است.

آدری لرد (۱۹۳۴- ۱۹۹۲) نویسنده، شاعر و فعال حقوق مدنی آمریکایی بود که با آثار و فعالیت‌های خود نقش مهمی در مبارزه برای حقوق زنان، سیاهان و افراد LGBTQ+ ایفا کرد. او به ویژه به خاطر تاکیدش بر اهمیت خودمراقبتی برای فعالان اجتماعی شناخته می‌شود و معتقد بود که مراقبت از خود، نه تنها یک ضرورت شخصی، بلکه یک عمل سیاسی است که به مقاومت در برابر ظلم کمک می‌کند. آثار و دیدگاه‌های لرد الهام‌بخش بسیاری از فعالان در سراسر جهان است و به عنوان منبعی ارزشمند برای درک اهمیت سلامت روان در فعالیت‌های اجتماعی مورد توجه قرار می‌گیرد. این نقل قول آدری لرد به خوبی نشان می‌دهد که چطور خودمراقبتی می‌تواند بخشی از مبارزه برای عدالت و برابری باشد.

هنوز هم درهم‌آمیختن این مفهوم با فعالیت‌ها و تلاش‌های سیاسی و مدنی نمونه‌هایی وجود دارند. بر اساس آمار جستجوگر گوگل، جستجوی عبارت خودمراقبتی در بین ۱۳ تا ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶، یعنی هفته بعد از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، به اوج رسید. و همان زمان در دانشگاه ایندیانا، یکی از  اساتید دپارتمان مطالعات جنسیتی، شماره‌های تلفنی را به دانشجویان داد تا با نمایندگان سیاسی خود تماس بگیرند: «به دانشجویان گفتم، اگر فرصتی برای انجام این کار نداشته‌اید، این زمان اختصاصی را در کلاس به شما می‌دهم. به نظرم خودمراقبتی این روزها بیش‌‌تر به معنای فراهم کردن یک صحنه جمعی برای اعتراض است تا اینکه به گوشه‌ای آرام برویم و استراحت کنیم. من خودم به طور مداوم به رویدادهای هنری می‌روم نه برای اینکه وانمود کنم چیزی در حال وقوع نیست، بلکه برای اینکه در کنار افرادی باشم که تخیل دارند و خلاق هستند.»

خودمراقبتی فردی، خودمراقبتی جمعی

با این حال، شاید یکی از مشکلات اصلی این اصطلاح در ساختار زبانی آن نهفته است: خود. در حالی که مراقبت از خود چیز خوبی است، مهم است که به یاد آوریم خودمان، سلامت‌مان و سرنوشت‌مان به طور جدانشدنی‌ای با دیگر انسان‌ها مرتبط هستند. خودمراقبتی به معنای این است که بگوییم «من باید از خودم مراقبت کنم»، در حالی که خودمراقبتی جمعی به معنای این است که بگوییم «ما باید از یکدیگر مراقبت کنیم».

خودمراقبتی جمعی می‌تواند شامل مواردی مانند همسایه بهتری بودن، در دسترس قرار دادن خود برای کسانی که ممکن است به حمایت نیاز داشته باشند، و همچنین تلاش برای اصلاحات بزرگ‌تر و تغییرات ساختاری در جامعه باشد، مانند حمایت از بهداشت و درمان همگانی، آموزش بدون تبعیض، دسترسی بیش‌تر و ارزان‌تر به خدمات مراقبت از کودکان، و … .

بریجید دلانی، ستون‌نویس روزنامه گاردین استرالیا، در یادداشتی می‌نویسد که «تا وقتی مراقبت ما از «خود» به «جمع» و در حالت ایده‌آل، هر دو یعنی خود و جمع، منتقل نشود، ما به عنوان یک جامعه همچنان ناسالم خواهیم ماند.»

مارتین لوتر کینگ، کشیش و فعال مدنی آمریکایی، هم این واقعیت را به ما یادآوری کرده است که:

«در یک معنا، تمام زندگی به هم مرتبط است. همه انسان‌ها در یک شبکه اجتناب‌ناپذیر از همبستگی هستند و در یک لباس واحد از سرنوشت به هم گره خورده‌اند. هر چیزی که مستقیماً بر یک نفر تأثیر بگذارد، به طور غیرمستقیم بر همه تاثیر می‌گذارد. من هرگز نمی‌توانم آن‌چه باید باشم را بشوم، مگر اینکه تو آنچه باید باشی بشوی، و تو هرگز نمی‌توانی آنچه باید باشی بشوی، مگر اینکه من آنچه باید باشم، بشوم.»

یک فعال در شبکه‌های اجتماعی نیز گفته است که «برای من، تشخیص اختلال دو قطبی‌ام باعث شده است که بیشتر از همیشه به ضرورت خودمراقبتی آگاه شوم. در پست‌های وبلاگم، درباره چگونگی مدیریت اختلالم از طریق خواب کافی، طب سوزنی، ورزش، داروها و درمان نوشته‌ام. با وبلاگ‌نویسی، به مرحله‌ای از خودمراقبتی رسیده‌ام که به دیگران نیز مربوط می‌شود. با گفتن داستانم، امیدوارم به شکل مثبت به دیگران کمک کنم: با کمک به از بین بردن انگ، با افزودن یک چهره دیگر به مسائل مربوط به بهداشت روان، با به اشتراک گذاشتن آنچه از تجربه‌ی مستقیم آموخته‌ام، و با عادی‌سازی گفتگوها درباره سلامت روان.»

بنابراین، خودمراقبتی همچنین به معنای مسئولیت است. مسئولیتی نسبت به خود و نسبت به دیگران. خوبی‌اش این است که شما می‌توانید خودتان تصمیم بگیرید این «دیگران» چه کسانی باشند: خانواده، دوستان، همسایگان، غریبه‌هایی مثل قربانیان خشونت خانگی، کودکان بی‌سرپرست، مبتلایان به سرطان و … . این لیست بسیار طولانی است، می‌توانید به راحتی تصمیم بگیرید.