با این که سلامت روان برای سلامت کلی و رفاه ما حیاتی است، جهان بیش از پیش با مسایل مربوط به سلامت روان مواجه است و از آن رنج میبرد. برای مثال، بر اساس آمار سال ۲۰۲۴، بین ۲۸۰ تا ۳۲۰ میلیون نفر در سراسر جهان تنها از افسردگی رنج میبرند. اما اگر از منظر حقوق بشر به این آمار نگاه کنیم چه میبینیم؟ سازمانهایی مانند انجمن روانشناسی آمریکا (APA) و سازمان جهانی بهداشت (WHO) نه تنها تأکید دارند که سلامت روان باید بهعنوان حقوق بشر به رسمیت شناخته شود، بلکه از تاثیر نقض حقوق بشر در دیگر حوزهها بر کاهش سلامت روان سخن میگویند.
تمرکز حقوق بشر به صورت سنتی و تاریخی بر نیازهایی مانند غذا، سرپناه و مراقبتهای بهداشتی بوده است. با این همه، سلامت روان به عنوان یکی از ارکان حیاتی برای رفاه انسانها شناخته میشود. به رسمیت شناختن اینکه سلامت روان نیز از حقوق بشر است، به معنای پذیرش ارتباط میان سلامت روان و کیفیت کلی زندگی است. سلامت روان طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، حالتی از بهزیستی است که در آن فرد قابلیتهای خود را میشناسد، میتواند با استرسهای معمولی زندگی کنار بیاید، به طور موثر فعالیت کند، و در زندگی اجتماعی مشارکت داشته باشد. سلامت روان تنها نبود اختلالات روانی نیست، بلکه وضعیتی مثبت از نظر بهزیستی روانی و عاطفی است. این تعریف با مفهوم گستردهتر حقوق بشر بهعنوان نه تنها داشتن آزادی از انواع آسیب، بلکه به عنوان آزادی برای داشتن زندگی رضایتبخش کاملا همسو است.
هر فرد، بدون توجه به موقعیت جغرافیایی، شغلی یا هویتی خود، حق دارد به بالاترین سطح ممکن از رفاه روانی دست یابد که شامل حق محافظت از خود در برابر خطرات سلامت روان، دسترسی به مراقبتهای روانی با کیفیت بالا و همچنین حق آزادی و مشارکت در جامعه میشود. همچنین ضروری است که درک کنیم رفاه روانی یک فرد تاثیر زیادی بر توانایی او برای استفاده از سایر حقوق، مانند حق تحصیل و حق کار دارد.
برای این که سلامت روان به عنوان یکی از حقوق بشر شناخته شود، باید نگرشهای اجتماعی و سیاستهای دولتی تغییر یابند. تمام اقدامات لازم باید برای حفاظت از جوامع در برابر خطرات بیماریهای روانی که شامل مسائل گستردهتری مانند تغییرات اقلیمی هستند، انجام شود. نیاز به آگاهی و آموزش برای کاهش انگ در زمینه مسائل روانی وجود دارد. تبعیض و انگ موانع بزرگی هستند که مانع از جستجوی کمک و حمایت افراد میشوند. همچنین، خدمات بهداشت روان باید برای همه، بدون توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی، موقعیت مکانی یا شرایط دیگر قابل دسترس باشند.
از سوی دیگر، به گفته انجمن روانشناسی آمریکا، رابطه بین سلامت روان و سلامت به طور عمومی و وضعیت حقوق بشر، از جهتی دیگر نیز رابطهای جداییناپذیر و متقابل است. چرا که نقض حقوق بشر مانند شکنجه و آوارگی تاثیرات منفی بر سلامت روان دارد. و پیشرفت در حقوق بشر به بهبود سلامت روان منجر میشود و مزایای آن فراتر از سلامت روان است و به ارتباط نزدیک میان سلامت جسمی و روانی گسترش مییابد.
در زیر به چند نکته کلیدی درباره رابطه حقوق بشر و سلامت روان پرداخته شده است:
سازمانهایی مانند انجمن روانشناسی آمریکا (APA) و سازمان جهانی بهداشت (WHO) تأکید دارند که سلامت روان باید بهعنوان یکی از حقوق بشر به رسمیت شناخته شود. این به معنای فراهم کردن دسترسی برابر به خدمات بهداشت روان، حذف انگ و تبعیض علیه افراد با مشکلات روانی و حفاظت از حقوق آنان در سیستمهای درمانی است.
انواع نقض حقوق بشر مانند شکنجه، آوارگی، تبعیض یا خشونتهای سازمانیافته، تأثیرات منفی شدیدی بر سلامت روان افراد دارد. این تأثیرات شامل افزایش اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و دیگر مشکلات روانی است. بهطور مثال، افرادی که از مناطق جنگزده مهاجرت میکنند، اغلب با ترکیبی از مشکلات حقوقی و روانی روبهرو هستند که باید همزمان مدیریت شوند.
سلامت روان تاثیر مستقیمی بر توانایی افراد برای استفاده از سایر حقوق انسانی مانند حق تحصیل، اشتغال و مشارکت اجتماعی دارد. بنابراین، حمایت از سلامت روان میتواند به افزایش بهرهوری اجتماعی، کاهش فقر و ایجاد جوامع پایدارتر کمک کند.
ایجاد بسترهایی برای شنیدن صدای افراد با تجربیات روانی خاص، خانوادهها و مراقبان آنها، یکی از راهکارهای مهم در ارتقای رویکرد حقوق بشر در حوزه سلامت روان است. این کار باعث میشود که خدمات و برنامهها بهتر با نیازهای واقعی افراد هماهنگ شده و مشارکت مؤثر آنها تضمین شود.
یکی از اصول کلیدی که در سطح بینالمللی پذیرفته شده است، تمرکز بر مراقبتهای سلامت روان مبتنی بر جامعه است. این رویکرد، به جای تمرکز بر بستری کردن در بیمارستانهای روانی، بر تقویت خدمات در محیطهای اجتماعی و خانوادگی تأکید دارد. این شیوه نه تنها به ارتقای سلامت روان کمک میکند، بلکه به حفظ حقوق افراد و کرامت انسانی آنان نیز یاری میرساند.
چالشهایی مانند انگ اجتماعی، کمبود منابع مالی، نبود زیرساختهای مناسب و عدم آگاهی عمومی، مانع از تحقق سلامت روان بهعنوان یک حق بشر میشود. آموزش، آگاهیبخشی و تغییر نگرشهای اجتماعی، نقش مهمی در از بین بردن این موانع دارند.