شفقت شامل احساس کردن درد دیگران و تمایل به انجام اقدامی برای کمک به کاهش رنج آنها است. معادل واژهی شفقت در برخی از زبانهای دیگر از جمله انگلیسی (compassion) از زبان لاتین آمده و به معنای "با هم رنج بردن" است. شفقت با احساساتی نظیر همدردی، همدلی و نوعدوستی مرتبط است و در عین حال با این مفاهیم تفاوتهای کلیدی دارد. همدلی، برای مثال، بیشتر به توانایی نگاه کردن از زاویه دید دیگری و درک احساسات او اشاره دارد، در حالی که شفقت زمانی اتفاق میافتد که احساسات همدلی با تمایل به کمک همراه میشود.
شفقت را میتوان نوعی همدلی فعالتر و پرانرژیتر دانست. به همین دلیل ممکن است زمانی که میدانید دوستتان روز سختی داشته، برای او پیامی مثل «فقط خواستم حالت رو بپرسم» بفرستید، یا وقتی متوجه میشوید همکار شما خیلی ساکت شده است، از او بپرسید «خیلی سرحال به نظر نمیرسی. همهچیز خوب است؟» شفقت به شما این امکان را میدهد که مسایل دیگران را به رسمیت بشناسید و با مهربانی، مراقبت و حمایت پاسخ دهید، که همان همدلی در عمل است. نشان دادن شفقت به خود و دیگران میتواند روابط را تقویت کند، شادیها را افزایش و استرس را کاهش دهد.
گاهی اوقات، شفقت بهطور طبیعی بروز میکند، اما کارهایی نیز هست که میتوانید انجام دهید تا آن را تقویت کنید. میتوانید از گوش دادن به حرفهای دیگران بدون قضاوت کردن، پیشنهاد کمک دادن و تمرین قدردانی شروع کنید. روی صبر و نشان دادن بخشش، هم درباره اشتباهات دیگران و هم درباره اشتباهات خودتان، تمرکز کنید.
شفقت را مانند عضلهای تصور کنید که هرچه بیشتر تمرین کنید، قویتر خواهد شد. با اینهمه مهم است توازنی میان شفقت به دیگران و شفقت به خود ایجاد کنید.
اینجا بیشتر میتوانید درباره شفقت به خود بخوانید: زندگی سخت است؟! شفقت به خود را از یاد مبر!
با اینهمه زمانی که احساس میکنید در حال غرق شدن در درد و آلام دیگران هستید، اندکی تامل کنید و از خود بپرسید «الان چه احساسی دارم؟ الان به چه چیزی نیاز دارم؟». تجربه فرسودگی عاطفی اجتنابناپذیر است و مهم این است که آنچه را که در روان شما در حال رخ دادن است شناسایی و به سمت تعادل حرکت کنید. شفقت به معنای ثبات در توجه و مراقبت به روشی حکیمانه و متعادل است نه از خودگذشتگی مقطعی و بعد ناتوانی در شفقت و همدلی، به علت فرسودگی روانی.
اینجا بیشتر میتوانید درباره فرسودگی بخوانید: درک فرسودگی در بستر کنشگری
کنترل شفقتی که بالاتر از ظرفیت روانی شماست، نیازمند خودآگاهی است. بنابراین در عین در نظر گرفتن نیازها و مسائل دیگران، همیشه آماده باشید تا نیازهای خود را کشف و به آنها توجه کنید. هرگاه همدلی شما برانگیخته شد و وارد عمل شدید، آن را در عین حال به عنوان نشانهای برای متمرکز کردن توجه به احساسات خودتان نیز در نظر بگیرید.
در اینجا پیشنهادهایی در ارتباط با همدلی و شفقت بدون خطر فرسودگی روانی ارائه میدهیم:
۱- احساسات را بهعنوان علامت ببینید، نه مشکلی که باید از آن خلاص شد
وقتی کسی بسیار نگران، غمگین یا ناامید است، طبیعی است که احساسات او را به عنوان مشکل ببینیم. ما فکر میکنیم که این احساسات دشوار باید هرچه سریعتر برطرف شوند. به همین دلیل است که ما اغلب در گفتگو با کسانی که ناراحت هستند سعی میکنیم پیشنهادهایی دهیم که احساسات بدشان را «رفع» کنیم. اما چه میشد اگر بهجای دیدن احساسات بهعنوان مشکل، آنها را بهعنوان علامتی بدانیم که به فردی که این احساسات را تجربه میکند میگوید که مسئله بزرگتری وجود دارد؟ بنابراین، در واقع احساسات هدفی دارند و بهجای تلاش برای برطرف کردن احساسات، میتوانیم کنجکاو شویم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
دیدن احساسات دیگران بهعنوان یک مشکل باعث میشود فکر کنیم احساسات تخریبگرند و باید فوراً رفع شوند. از طرف دیگر، دیدن آن بهعنوان علامت هشدار باعث میشود ذهنیت کنجکاوی داشته باشیم. وقتی درباره احساسات فرد دیگر کنجکاو میشویم، به ما کمک میکند تا تاییدکننده و همدل باشیم، و این همان چیزی است که بیشتر افرادی که در حال تجربه احساسات قوی و دردناک هستند نیاز دارند.
یک نمونه از پرسشهای کنجکاوانه به این شکل است: با اینکه تجربه کردن این احساس خیلی باید سخت باشد، فکر میکنی این احساس چه چیزی به تو میگوید؟
وقتی در گفتگو از تفکری که بر اساس دادن راه شکل گرفته است به سوی تفکر کنجکاوانه تغییر مسیر میدهید، برای شما و فرد ناراحت بسیار مفیدتر است. در گفتگو با کسی که در حال تجربه احساسات دشواری است، سعی کنید بفهمید چطور و چرا این احساس به وجود آمده است؟ و به این فکر کنید که خودتان معمولا چگونه دوست دارید تسکین داده شوید؟
۲- سعی کنید زمانی را به یاد بیاورید که شما هم احساساتی مشابه داشتهاید
همدلی زمانی اتفاق میافتد که خود را جای فرد دیگری میگذارید و تصور میکنید که او چه احساسی دارد. همدلی مهارت مهمی است که یکی از فوایدش کمک به مدیریت خودتان در هنگام ناراحتی فرد دیگر است. همدلی کمک میکند زمانی را به یاد بیاورید که خودتان با احساسات دشوار مشابه درگیر بودهاید. هرچقدر بیشتر بتوانید با مشکلات آنها ارتباط برقرار کنید، شانس شما برای احساس شفقت موثر و کمک واقعی به آنها بیشتر میشود، علاوه بر اینکه خودتان کمتر واکنشگرا و احساسی خواهید بود.
۳- تمرین گوش دادن فعال
افرادی که در حال دست و پنجه نرم کردن با احساسات دشوار هستند، نمیخواهند شما دردشان را «رفع» کنید؛ آنها میخواهند احساس کنند که درک میشوند. این موضوع به شما یادآوری میکند که فکر نکنید باید مشکل فرد دیگری را حل کنید بلکه صرفا گوش دهید. پس چطور میتوانیم از ذهنیت «حل کردن» خارج شویم و به افراد این حس را بدهیم که درک میشوند؟ یک راه حل، تکنیکی به نام گوش دادن بازتابی یا فعال است. گوش دادن بازتابی یعنی وقتی کسی چیزی به شما میگوید، شما آنچه را که گفت بازتاب میدهید، یا بهطور مستقیم یا با درک خودتان. نتیجه بازتاب دادن آنچه فرد گفته این است که کمک میکند تا او احساس کند شما همراه او هستید و درکش میکنید. با بازتاب دادن زبانی تجربه کسی، یک گفتگو و ارتباط واقعی را با فرد مقابل شکل میدهید که بسیار باارزشتر از راه حل ارائه دادن است.
۴- احساسات خود را تایید کنید
یکی از سختترین زوایای درگیری در رنج دیگران، احساساتی است که در ما برمیانگیزد. داشتن ظرفیت عاطفی کافی برای مدیریت حال خودمان همزمان با رسیدگی به وضعیت فرد دیگر سخت است. به همین دلیل است که اغلب به حالتهای احساسی دیگران واکنشهایی نشان میدهیم که به آنها کمکی نمیکند. مدیریت خود را از طریق تأیید احساساتمان انجام میدهیم. تأیید یعنی اینکه احساسات خود را بشناسیم و به خود یادآوری کنیم که این احساسات طبیعی و قابل قبول هستند. اگر در کنار فردی مضطرب یا ناامید هستید، به خودتان یادآوری کنید که ممکن است احساس عصبانیت کنید، و به خود بگویید که هر احساسی که پیدا کنید کاملاً طبیعی و قابل قبول است. سپس از خود بپرسید که بهترین روش برای پیشبرد وضعیت چیست.
۵- به یاد داشته باشید: این مسئولیت شما نیست
یکی از اشتباهاتی که افراد هنگام تلاش برای مقابله مؤثر با مشکلات دیگران مرتکب میشوند، پذیرش مسئولیت احساسات فرد دیگر است. بهطور خلاصه، شما نمیتوانید احساسات فرد دیگر را کنترل کنید، پس مسئول احساسات او هم نیستید. بسیاری از مشکلات، درگیریها و انرژیهای غیرضروری ناشی از همین سوءتفاهم اساسی است که اصلا چه چیزی واقعاً تحت کنترل ما است؟ و شگفتانگیز است که چه میزان انرژی بعد از اینکه شما بار مسئولیتهای اضافی را از دوش خود بردارید آزاد میشود. وقتی از خود انتظار نداشته باشید که کسی را «بهتر» کنید، میتوانید گامهای اساسی برای برقراری ارتباط با او بهطور قلبی و واقعی بردارید و به یک حمایتکننده واقعی تبدیل شوید.