گاهی در طول ۱۸ ماه گذشته، وقتی دوستان، همکاران و خدمات گیرندگان با آنچه که جهان به صورت ترس های همه گیر، تغییرات اقلیمی، بهم ریختگی های ژئوپلیتیکی و همچنین مشکلات معمول روابط، فرسودگی شغلی و سرخوردگی عرضه می داشت، دست و پنجه نرم می کردند، متوجه شدم که ما به دنبال پرسیدن این سوال نبودیم که آیا لیوان شما نیمه پر است یا نیمه خالی؟ بیش از اینها.
در عوض به نظر می رسید که لیوان همه تا لب پر شده باشد. به جای پر یا خالی، درباره چیز دیگری صحبت میکردیم، آخرین قطرهای آبی که می ترسیدیم به سرریز شدن فاجعه باری بی انجامد.
برای افرادی از میان ما که با سردرگمی دست و پنجه نرم میکنند، مفهوم تابآوری میتواند به طرز ناممکنی دور از دسترس به نظر برسد، مانند آن خط نیمه پر و نیمه خالی که مدتها پیش بحث آن را تمام کردیم. اما چه میشد اگر تابآوری را از نو به عنوان اقدامی تعریف می کردیم که هر لحظه و هر روزه برای جلوگیری از سرریز شدن این لیوان طراحی شده باشد؟ چه میشد اگر اقدام برای ایجاد تابآوری منجر به آن چیزی میشد که ریک هانسون[1] آن را «یک هسته تزلزل ناپذیر آرامش، قدرت و شادی» مینامد؟
تاب آوریِ تعریف شده در این قالب نه مانند یک چیز لوکس تجملی بلکه به صورت یک ضرورت به نظر میرسد. در این نوشتار چنین استدلال میشود که چالش های زندگی شما هر چه که باشد، بزرگ یا کوچک، جهانی یا شخصی، می توانید ذهن خود را برای تاب آوریِ از نو سیم کشی و بازسازی کتید. ما در این نوشتار درباره اینکه تاب آوریِ چه هست و چه نیست صحبت خواهیم کرد.
ما این پژوهش را مدنظر قرار داده و درباره چهار حوزه ای که در آنها میتوان تابآوری را شکل داد گفتگو خواهیم کرد. یک نقشه راهی را هم طراحی کرده و ملزومات این سفر را بازبینی میکنیم و درباره موانعی که ممکن است مسیر شما را مسدود کنند نیز صحبت خواهیم کرد.
تاب آوریِ چیست؟
اگر می پرسید چرا باید این نوشتار را بخوانم؟ در واقع دارید به یکی از اصول تاب آوریِ عمل میکنید: مدیریت منابع. اطلاعات بیشتر درباره آن را در زیر خواهید دید. اما نخست این واژه را تعریف کنیم.
ریک هانسون نویسنده کتاب مغز بودا، در جدیدترین اثر خود با عنوان تاب آوریِ مینویسد «تابآوری مانند تیر حمال اصلی [مازه] در کف یک قایق بادبانی است. وقتی بادهای زندگی میوزند، تابآوری شما را متعادل نگه داشته و رو به جلو پیش میبرد. و وقتی تندبادهای ناگهانی و واقعاً بزرگ سر میرسند- وجود آنها در زندگی حتمی است- تاب آوری به شما این امکان را میدهد که هر چه زودتر قایق زندگی خود را متعادل کنید.»
وقتی تاب آوری برای اشیاء به کار میرود، چه جاندار و چه بیجان، به معنای کشسانی و ارتجاعی است- قابلیت واجهیدن و به جای خود برگشتن. درختان راش انعطاف پذیر هستند، در زیر بار سنگین باد یا برف بدون شکستن خم میشوند. تاب آوری در آدمیان هم کمابیش همان معنی را میدهد- توانایی تاب آوردن در برابر فشار یا اندوه بسیار بدون شکستن در زیر بار آن، هم از نظر جسمی و هم عاطفی.
اما تاب آوری استثنا است یا قاعده؟ بر مبنای انجمن روانشناسی آمریکا، تاب آوری امری عادی است و نه غیرعادی.
در فراتحلیلی که توسط یک پژوهشگر با نام جورج آ. بونانو[2] و همکارانش در آزمایشگاه زیان، تروما و احساس دانشگاه کلمبیا در نیویورک انجام شد، %۶۵ از افرادی که بالقوه رویدادهای آسیب زای روحی مانند جراحت، بلایای طبیعی، تجربه درگیری نظامی و داغداری را تجربه میکردند، علائم اندکی یا هیچ علائمی از آسیب شناسی روانی مربوط به این رویداد را نشان ندادند؛ به عبارت دیگر آنها با تاب آوری واکنش دادند. بونانو میگوید که: «این مسیر تابآوری، نه تنها رایج ترین، که بیشترین هم است.» (اطلاعات بیشتر)
نیاز به تابآوری در مواجهه با رویدادهای آسیب زای روحی مانند آنهایی که بونانو مورد مطالعه قرار داده، بدیهی به نظر میرسد. با این حال آنچه که کمتر بدیهی است و چندان غیرمرتبط نیست، نیاز به تاب آوری در مدیریت عوامل استرس زا، فشارها و شکستهای زندگی روزمره است. تابآوری در اصل، اعتماد داشتن به تواناییهای خود برای مواجه شدن با هر آن چیزی است که زندگی از سر رحمت و حکمت به همراه دارد. اما این ظرفیت از کجا می آید؟
لیندا گراهام[3] میگوید: « اکنون ما به واسطه آخرین پیشرفتهای دانش عصب شناسی میدانیم که ظرفیتهای تابآوری به طور بالقوه در مغز وجود دارد که با تکامل در آن تثبیت میگردد». گراهام در کتاب خود با عنوان «بازیابی: سیم کشی دوباره مغز برای تابآوری و بهزیستی[4]»، دو فرآیند عملکردی مغز را مورد تأکید قرار میدهد: شرطیسازی، فرآیندی که الگوهای واکنشی ما به افراد و رویدادها را از طریق تجربه زندگی شکل میدهد؛ و انعطاف پذیری عصبی، روشی که در آن میتوان از تجربیات و یادگیری جدید برای سیم کشی دوباره مغز و افزایش تندرستی و بهزیستی استفاده کرد.
چگونگی مهار انعطاف پذیری عصبی، توانایی ذاتی مغز برای تغییر، همان چیزی است که کل مسئله ایجاد تاب آوری درباره آن میباشد.
چرا تاب آوری مهم است
اگر میخواهید ذهن خود را تغییر دهید، نخست باید بدانید که مغز چگونه ساخته شده است. در پایین مغز، ساقه مغز قرار دارد- بخشی که تمام چیزهایی که به آنها فکر نمی کنید اما بدون آنها نمی توانید زندگی کنید، مانند تنفس، تعریق، هضم، گردش خون و غیره را کنترل میکند. پس از آن مغز میانی یا دستگاه لیمبیک قرار دارد، نوعی ایستگاه راه گزینی برای دادههای حسی (بینایی، بویایی، لامسه، چشایی، صدا) و همچنین مخزن حافظه و احساسات که بسیار مهم است.
این بخش از مغز تجربیات و افراد را از منظر بقا و زنده ماندن به عنوان خوب یا بد، ایمن یا خطرناک مشخص میکند. و در نهایت، بخش معروف به مغز بالایی که درست پشت پیشانی شما قرار دارد. این بخش در واقع اتاق کار است، جایی که یادگیری، تفکر پیچیده و تصمیم گیری روی میدهد.
این سه سطح در یک مغز تاب آور، به طور هماهنگ کار میکنند و هر بخش نقش خود را انجام میدهد تا همه چیز به درستی پیش رود. مشکل زمانی پیش میآید که سیستم ما در اثر ضربه روحی یا استرس، بیش از اندازه بارگذاری میشود و این بار اضافه خود رمزگذاری میشود. مغز که سیل فاجعه باری را تجربه کرده، ممکن است خود را به آسانی غرق شده و افتاده در نوعی بی حسی درمانده و ناامید بیابد.
از سوی دیگر مغز با ایجاد یک سری قوانین و مقررات بسیار سخت گیرانه ای که طراحی کرده تا اطمینان یابد که هیچ فاجعه ای دیگر اتفاق نمی افتد، وارد حالت مبارزه میشود. در هر دو مورد، مغز بالایی- یعنی بخشی که برای حل مشکلات طراحی شده- اساساً قطع است. در واقع این مغز میانی است که با مجموعه بسیار محدودی از پاسخهای تهدیدی، اتوبوس را ربوده است.
ایجاد تابآوری شامل پاک کردن این پاسخهای شرطی از ذهن و یادگیری پاسخهای جدید است. وقتی این مسئله روی ندهد، شما محکوم به تکرار الگوهای گذشته هستید، که آیا اکنون جواب میدهد یا نه (که اغلب جواب نمیدهند).
تاب آوری به مثابه مسیری برای بهزیستی شناختی، عاطفی، جسمی و اجتماعی
ما اساساً درباره مدیریت سیستم واکنش به استرس صحبت میکنیم. اگر یاد نگیرید که چگونه سیستم واکنش به استرس خود را مدیریت کنید، زندگی این کار را برای شما انجام خواهد داد. با بازگشت به استعاره قایق ریک هانسون، خود را چنین می یابید که با چالشهای بزرگ و کوچک روزانه به این سو و آن سو پرتاب میشوید. پس هدف آن است که رویکرد واکنشی به رویکردی غیرمنفعلانه و پیشگیرانه تغییر یابد، رویکردی که به مغز بالایی زمان دهد تا گزینهها را در نظر گرفته و راهی رو به جلو پیدا کند.
گراهام میگوید که: «ما برای مقابله با تغییر، باید نحوه مقابله خود را تغییر دهیم.» انجام این کار مستلزم ایجاد شیوههای جدید تاب آوری در هر یک از چهار حوزه بهزیستی شناختی، روانی یا عاطفی، اجتماعی و جسمی است. با توجه به ارتباط متقابل عملکردهای مغز، تغییر در هر یک از این نواحی باعث ایجاد یک سری دستاوردهای هم افزایی در نواحی دیگر خواهد شد. به عنوان مثال عمل ذهن آگاهی میتواند به یک حالت آرام و متعادل ذهن که عملکرد شناخت بهینه را ممکن میسازد کمک کند.
افزایش آگاهی نسبت به بدن- حساسیت به نشانههای بدن که کلید سلامت جسمانی است- میتواند به ما کمک کند تا لحظاتی را شناسایی کنیم که وقتی سردرگمی و غرق شدن در حال نزدیکی است، به ما زمان دهد تا به عقب بازگشته و نظم و ترتیبی دوباره داده و در صورت لزوم تغییر مسیر دهیم.
تاب آوری ذهنی
آخرین کار- بازگشت به عقب و تنظیم دوباره- نخستین و شاید ضروری ترین کار برای تاب آوری ذهنی است. اساساً تاب آوری مستلزم یادگیری این نکته است که چگونه مسائل را آرام کرد تا مغز بالایی فرصت مداخله بیابد.
به یاد داشته باشید که مغز بالایی جای تحلیل است. این بخشی از مغز شماست که میتواند مشکلات را عیب یابی کرده و راه حلی را طراحی کند. این کارها زمان میبرد.
همه اقداماتی که برای ایجاد تاب آوری در هر یک از این چهار حوزه انجام میشود به نوعی شامل سیم کشی دوباره شناختی است. گراهام خاطرنشان می کند که تغییر اندیشه ها، احساسات یا رفتارها توجه شناختی متمرکزی را میطلبد.
او میگوید که: «مثلاً وقتی ما هدفی را طرح ریزی میکنیم که برای پشتیبانی از تاب آورتر شدن، ذهن آگاهتر، خودپذیرتر و انعطاف پذیرتر شویم، تمرکز مکرر روی این هدف شروع به ایجاد مداربندی و ساختار مغزی جدیدی میکند که پشتیبان ما در دستیابی به این هدف است.» هدفمندی و پشتکار دو ابزار شناختی لازم برای ایجاد تاب آوری است.
یک مداخله شناختی دیگری که موجب ایجاد تاب آوری میشود، داشتن چشم انداز است- یعنی توانایی داشتن نگاه بلندمدت و تحمل تفاوتها. در اینجا قضاوت نکردن اقدامی کلیدی است. وقتی آنچه که یاد میگیریم را بر علیه خودمان میکنیم، مانند ماری که دم خود را می بلعد، در واقع توانسته ایم که تلاشهای مان را تضعیف کنیم.
ما میپرسیم که چرا آن شخص حتی بر نابودکننده ترین چالشها هم فائق میآید، در حالی که من برای مدیریت یک مسیر انحراف ترافیکی هم تقلا میکنم؟ قضاوت نکردن فضا را برای تفاوتهای فردی باز میکند. خط مبنای من و خط مبنای شما یکسان نیست.
با این حال یکی دیگر از لازمه های تاب آوری این است که در زمان حال جای گرفته باشد. واکنشهای انجماد یا ستیز مغز میانی را به یاد می آورید؟ این واکنشهای غیرتابآور فراورده های ذهنی هستند که به تکرار نشدن گذشته وسواس دارد یا از آیندهای فاجعهبار هراس. تابآوری ذهنی با این نیت ذهن آگاهانه آغاز میشود که اکنون در اینجا هست و در این لحظه به نیازهای همین لحظه بپردازد.
تاب آوری روانی و عاطفی
چگونگی اندیشیدن ما تعیین میکند که چگونه احساس کنیم. تاب آوری عاطفی و ذهنی در یک راستا عمل میکنند. در حوزه تاب آوری روانی یا عاطفی، توانایی ما در استفاده از ذهن برای آرام کردن ذهن بسیار مهم است.
بسیاری از رویکردهای درمانی برای مدیریت عاطفی از همین اینجا و با این اصل ارزیابی شناختی آغاز میشوند. نحوه شناخت ما از عوامل استرس زای زندگی ما به طور مستقیم بر چگونگی احساس ما در واکنش به آن تأثیر دارد.
میزان باور داشتن به برخورداری از منابع ذهنی، اجتماعی و جسمی برای رویارویی با یک چالش- خصیص های که آن را خودکارآمدی مینامیم- به طور مستقیم با میزان غوطه وری عاطفی که ممکن است تجربه کنیم، و همچنین زمان و انرژی که برای بازگشت به یک خط مبنای تعادل فکری صرف میشود مرتبط است.
تابآوری عاطفی ارتباط مستقیمی هم با هوش هیجانی دارد. توانایی تشخیص و نام گذاری حالت های احساسی کلید تنظیم و کنترل هیجانات است. در چرخه های بهبود و بازیابی میگوییم که: «باید آن را نام ببرید تا رام شود.» افزون بر این، پرورش فعال حالت های عاطفی مثبت راهی ثابت شده به سوی تاب آوری است.
عمل قدرشناسی یک نمونه است; مراقبه های عشق و مهربانی هم نمونه دیگری است. دکتر باربارا فردریکسون[5] از دانشگاه کارولینای شمالی میگوید که: «وقتی مردم قلب خود را به روی عواطف مثبت می گشایند، رشد خود را به گونه ای پیش میبرند که آنها را برای بهتر شدن دگرگون سازد.»
افزایش تاب آوری از طریق سلامت بدن
وقتی تحت فشار استرس هستیم، اغلب نخستین کاری که باید انجام دهیم خود مراقبتی است. این یک مشکل است زیرا ایجاد منابع انرژی و استقامت می طلبد. شما همانطور که نقشه راه تاب آوری خود را تهیه میکنید، اطمینان یابید که خود مراقبتی متمرکز بر بدن نیز لحاظ شده باشد. درست غذا بخورید، به اندازه ی کافی آب بخورید تا بدن تان کم آب نباشد ، اندکی ورزش کنید و مطمئن شوید که خواب کافی دارید.
عوامل حواس پرتی مانند الکل و مواد مخدر، بازیهای ویدیویی و خدمات پخش زنده را هر چقدر هم که وسوسه انگیز باشند، محدود کنید. این موارد فقط منابع شما را خالی میکنند. مراقب دردسرهای اینترنتی باشید و برای قرارگیری در معرض رسانه های اجتماعی محدودیت ایجاد کنید. مقایسه اجتماعی یک غریزه طبیعی انسانی است، اما وقتی در حال تقلا و تلاش سخت هستید، سخت است که باور نکنید حال هر کس دیگری خوب است.
مراقب اخبار روزانه خود باشید و برای خود تصمیم بگیرید که چه چیز را باید بدانید. به یاد داشته باشید که شما به دنبال برقراری تعادل میان آنچه که میتوانید کنترل کنید و آنچه که نمی توانید هستید، و شما انتخاب کنید که کجا و چه وقت می گذارید که اطلاعات وارد زندگی شما شود.
ایجاد تاب آوری از طریق ارتباط اجتماعی
نظریه دلبستگی به ما میگوید که کودکان تنظیم هیجانات را از سرپرستان خود می آموزند. آنها در اصل مغز سرپرست خود را قرض میگیرند و با ریتم مغز و بدن بزرگسالان خو میگیرند، زیرا یاد میگیرند که زیر فشار استرس خود را آرام کنند. از قرار معلوم بزرگسالان تاب آور هم همین کار را میکنند. ما از طریق ارتباطات خود با دیگر بزرگسالان تاب آور و قاعده مند، به خط مبنای عاطفی و فیزیولوژیکی خود باز میگردیم، یا حتی خط مبنای جدیدی میسازیم.
به گفته گراهام، «مغز با متمرکز کردن توجه بر تجربیات جدید و رمزگذاری در مدارهای عصبی خود برای یادگیری از آن تجربیات، خود را دوباره سیمکشی میکند. و این کار را با بیشترین سرعت از طریق تعامل با افراد دیگر انجام میدهد... پژوهشها نشان میدهند که حتی در بزرگسالی هم روش ترجیحی مغز ما برای یادگیری تابآوری، از طریق تعامل با افراد تاب آور پیرامون ما و از طریق گفتگو و کار و بازی مشترک ادامه مییابد.»
چگونه میتوانید وقتی تاب آوری ایجاد می کنید از این منبع اجتماعی قدرتمند نیز بهره ببرید؟ برای سرمایه گذاری روی روابط وقت بگذارید. به دنبال کسانی باشید که «شما را بفهمند» و وقت بگذارید تا داستان خود را به اندازه کافی به آنها بیاموزید تا وقتی که در کوشش و مبارزه هستید، شما را دنبال کنند. شما هم به داستان آنها گوش دهید تا بتوانید همین کار را انجام دهید. موردی هم در رابطه با اشتراکگذاری است که به خودی خود تنظیم کننده است. فراتر بروید:برای خود جامعه ای را بیابید که به ارتباطات ایمن و مطمئنی اختصاص داشته باشد. مسیر تابآوری در مرکز حیات تازه پرتغال[6] را هم مدنظر داشته باشید.
طراحی یک نقشه راه شخصی برای تاب آوری
امیدواریم که تا به اینجا به اندازه کافی مطالعه کرده باشید تا شروع کنید که تاب آوری را به عنوان یک هدف زندگی مدنظر قرار دهید. چطور به این مرحله می رسید؟ بیایید با تدارک ملزومات شروع کنیم. چه چیزهایی را دارید و به چه چیزی نیاز دارید؟ فهرستی از موجودی شخصی تهیه کنید. بیش از همه به چه چیز نیاز دارید؟ همراهان سفر؟ پیاده روی روزانه در طبیعت؟ آموزش در زمینه تنظیم و کنترل هیجانات؟ پرسش مربوط به مدیریت منابع را مدنظر داشته باشید. برای چه کاری وقت دارید؟
آیا میتوانید هنگام انجام هر کار دیگری که از شما خواسته شده، مهارتهای جدیدی را هم ایجاد کنید، یا از یک خلوتگاه اختصاص داده شده به طراحی یک نقشه راه جدید تاب آوری، بهره هم ببرید؟ کدام یک از این چهار حوزه بیشتر حس هماهنگی و برقراری ارتباط را میدهد؟ مواجه شدن با کدام یک را ممکن است اول انتخاب کنید؟
این پرسش ما را به ضرورت بعدی سوق میدهد: اقدام. وقتی من در حال آماده شدن برای پیاده روی ۵۰۰ مایلی در جاده سانتیاگو[7] بودم، لوازم مورد نیازم را خریدم، کتاب راهنما را گرفتم و درباره تجربیات دیگران اطلاعات کسب کردم.
سپس به مدت چند هفته در پیرامون شهرم با یک گونی ۲۰ پوندی خاک گربه در کولهپ شتیام قدم زدم تا وزنی که می بایست هر روز تحمل کنم را شبیهسازی کنم. مطالعه کردن درباره تاب آوری هم به همین شکل یک شروع مهم است، اما به خاطر داشته باشید که: دانش مغز و اعصاب حاکی از آن است که تکرار کردن راهی به سوی تابآوری است. یک نکته از این وبلاگ را انتخاب کرده و شروع کنید. هر کاری که انتخاب کرده و دنبال میکنید مفید خواهد بود.
موانع و سختی ها را از قبل شناسایی کنید. شما نمیتوانید هر آنچه که برای تان اتفاق خواهد افتاد را پیشبینی کنید- در واقع تاب آوری مهارتی است که شما برای مدیریت چیزهایی که نمیتوانید پیشبینی کنید به آن نیاز دارید- اما کمک میکند که آنچه درباره نحوه انجام زندگی میدانید را به یاد داشته باشید. برخی از موانع و چالشهای احتمالی جهانی هستند؛ برخی هم منحصر به خود شما خواهند بود.
موانع و سختی ها می توانند شکلهای مختلفی داشته باشند. در اینجا دو نمونه آورده میشود:
من برای این کار وقت ندارم. ممکن است درست باشد. در این صورت آن را قسمت قسمت کنید- کار را به بخشهای قابل مدیریت تقسیم کنید- و سپس کار را قسمت به قسمت انجام دهید. یا کمی استراحت کنید، به عقب رفته و شیرجه عمیقی به درون مهارتسازی بزنید.
من اینگونه هستم (پدر/ مادرم اینگونه بودند). ممکن است مانند پاپای در کارتون قدیمی ملوان زبل به خود بگویید: «من همان هستم که هستم.» اما شخصیت، استعداد و به اصطلاح خصوصیات خانوادگی تنها بخشی از این داستان است. دکتر بروس پری،[8] متخصص بینالمللی در زمینه آسیب روانی و تابآوری، در رابطه با توانایی ما در ایجاد تابآوری به شدت خوشبین است. او میگوید: «خبر خوب این است که مغز همچنان تغییرپذیر است.» شما میتوانید یاد بگیرید که چگونه سیستم واکنش دهی خود به استرس را مدیریت کنید- این مهارتی است که میتوان آن را آموزش داد.
در نهایت اینکه منتظرِ به اصطلاح موهبتهای شرایط سخت زندگی هم باشید. این موهبتها مزایای غیرمنتظره ای هستند که وقتی شروع میکنیم که خود و شرایط مان را تغییر دهیم، آنها را به دست می آوریم. همانطور که در حال پیدا کردن و تنظیم دوباره خط مبنای جدیدی برای آرامش فکری هستید، ممکن است ببینید که زندگی خود را هم از طریق رشد شخصی، افراد جدید، تغییرات اساسی در نحوه ارتباطی که با جهان دارید و به واسطه آن تحت استرس قرار میگیرید، و حتی شاید با حسی جدید از هدف و معنا بارور کرده اید.
ما همانطور که برای خود تاب آوری ایجاد میکنیم، حسی جدید از تسلط را هم نه بر چالشهای زندگی بلکه بر واکنش خود نسبت به آن چالشها بازیابی کرده یا گاهی ایجاد میکنیم. نتیجه ی آن میشود حالتی ذهن آگاه تر، هماهنگتر و پرانرژی تر از حضور در مرکز یک زندگی تاب آورتر.
[1] Rick Hanson
[2] George A. Bonanno
[3] Linda Graham
[4] Bouncing Back: Rewiring the Brain for Resilience and Wellbeing
[5] Dr. Barbara Fredrickson
[6] Resilience Path at New Life Portugal
[7] Camino de Santiago
[8] Dr. Bruce Perry
[9] Daral Boles | New Life Portugal Counsellor
منبع مقاله: دارال بولز[9] / مشاور مرکز حیات تازه در پرتغال
What is Resilience, Why It Matters, and How to Build Yours Up